تحریف و تخریب گسترده و سیستماتیک تاریخ باستانی ایران- قسمت اول

 

فایل صوتی مقاله برای نابینایان در انتهای مقاله

تاریخ انتشار این مقاله:   بیستم اکتبر ۲۰۲۳ میلادی

توجه داشته باشید لینک های زیر مربوط به قسمتهای مختلف مقاله در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان می باشند. برای یافتن قسمتهای دیگر مقاله در این وبلاگ به بخش «صفحات» و یا «بایگانی وبلاگ» در کنار همین صفحه مراجعه کنید.

قسمت اول

مطالعه قسمت دوم

مطالعه قسمت سوم

مطالعه قسمت چهارم

مطالعه قسمت پنجم

مطالعه قسمت ششم



قسمت اول


مقدمه:

لزوم تهیه این مقاله

مدتیست عده ای از دوستان به دفعات از من درخواست نموده اند، برای روشن شدن برخی ابهامات در مورد تجزیه آنچه امروزه کشور افغانستان نام دارد از ایران، یک کار پژوهشی معتبر را تهیه نموده، ارائه دهم. دو دلیل اصلی که این دوستان برای پافشاری خود در این امر عنوان می کنند عبارتند از:


۱- چند سالی می شود که تعدادی از دوستان افغانستانی مقیم کشورهای غربی با انتشار گسترده مطالبی بی پایه و اساس و غیر مستند، به تحریف تاریخ مربوط به ایران مشغول هستند و در این رابطه بسیاری از میراث فرهنگی ایران را (به گفته این دوستان) به نفع خود مصادره نموده اند.

۲- طبق ادعای این دوستان ایرانی، مسائل مربوط به دو کشور، چنان پیچیده شده است که طبق ویدیوکلیپ های منتشر شده، افراد طالبان با درک ضعف حکومت فعلی  ایران، بارها این کشور را تهدید به حمله و اشغال خاک آن نموده اند.

در این ارتباط نباید فراموش کرد که بر طبق آنچه جدیدن در صحن علنی مجلس عنوان شده است، در روزهای گذشته (عمدتن در ماه سپتامبر ۲۰۲۳) میلیونها شهروند افغانستان بدون مدارک لازم به ایران وارد شده در شهرهای مختلف پخش شده اند.


ورود به این مسئله چندان خوشایند من نبود، زیرا کاملن واقف بودم که لازمه این امر،انجام یک رشته تحقیقات بسیار دامنه دار را به هر سه زبان فارسی، انگلیسی و آلمانی  طلب  می کند و بسیار زمانبر است، از آن گذشته، لازم است صدها سند، ابتدا ثبت و سپس صحت آنها معلوم شود. اما پس از تفکر بسیار، با راستی آزمایی آنچه این دوستان در رابطه با دو مورد یاد شده فوق، به ویژه مورد اول ارائه داده اند و با یک بررسی مقدماتی، متوجه شدم عمق فاجعه از آنچه آنها عنوان نموده اند بیشتر است. از اینرو با همه مشغله ای که دارم تصمیم گرفتم این تحقیقات را به انجام برسانم تا شاید از این راه، برخی از ابهاماتی که در ارتباط با مسائل فرهنگی دو کشور ایجاد شده است، برطرف گردد. البته ارائه یک کار تمام عیار و عمیق، با همه جزئیات، کاری نیست که من به تنهایی قادر به انجام آن باشم. از اینرو بسیار امیدوار هستم که همه پژوهشگران تاریخ ایرانزمین و ادیبان و محققان مستقل که در این زمینه فعال هستند، دست بکار شده، با قلم و اندیشه قوی خود در مقابل مصادره میراث فرهنگی سرزمین ایران قد علم نموده، از حقانیت آن دفاع نمایند. برای این منظور لازم است هر کس بخشی از این تحریف و تخریب فرهنگی گسترده را شناسایی و انتخاب نموده، مورد آسیب شناسی قرار داده و با ارائه اسناد لازم، به مرمت آن جعلیات بپردازد. 


در ارتباط با آنچه به من مربوط می شود، لازم می دانم ابتدا یک تعریف مختصر اما کامل، منطقی و علمی از ایرانزمین ارائه دهم تا با ایجاد یک سنگ بنای قوی و مستحکم، بتوان آرگومنت ها و مباحث دیگر را بر آن بنا نهاد.

 

چند نکته مهم در ارتباط با این مقاله:

نکته اول آنکه:

به غیر از دوستان متقاضی این مقاله و ایرانیان ملی گرای دیگر، روی صحبت من با دوستان فرهیخته، تحصیل کرده و منطقی افغان نیز می باشد. در این رابطه پر واضح است افغانهای متعصبی که با وقایع تاریخی بر اساس احساسات و هیجانات روانی غیر منطقی برخورد می نمایند از محدوده بحث ما خارج می باشند.

نکته دوم آنکه:

در حال حاضر ایران در دو سطح مورد تهدید قرار گرفته است. سطح اول جنگ نرم بر علیه دستاوردهای تاریخی ایرانیان و مصادره میراث فرهنگی آن است که با نظر مساعد حکومت فعلی ایران که شدیدن ضد ملی گرائی می باشد و حمایت حکومت سابق و کنونی افغانستان به انجام می رسد و سطح دوم، یعنی با جنگ سخت افزاری که همان ورود   بی رویه و بسیار شک برانگیز میلیونها عرب از غرب و افعانها از شرق به داخل مرزهای این کشور است.


نکته سوم آنکه:

با تدقیق در تاریخ پر فراز و نشیب ایرانزمین، بسادگی می توان دریافت، هرگاه حس ملی گرایی در میان ایرانیان ضعیف شده است، بخشی از آن سرزمین را تجزیه کرده اند. از این منظر تا چند سال پیش، ما در ضعیف ترین وضعیت ملی گرایی قرار داشتیم، اما خوشبختانه این امر در حال بهبود است و رفته رفته این گرایش به هویت ملی، در میان ایرانیان در حال رشد و اوج گیری می باشد.

 

چهارم آنکه:

در حال حاضر ایرانیان در ایران با دو گروه از افغانها روبرو هستند. گروه اول افغانهایی می باشند که سال های طولانیست که همراه خانواده خود در ایران ساکن هستند. این افراد بسیار سخت کوش و قابل اعتماد هستند و در ساختن ایران مشارکت داشته اند. به عقیده من، بعد از ایجاد یک حکومت دمکراتیک واقعی در آن کشور، باید به این افغانها، در صورت تمایل آنها، شناسنامه ایرانی داده شود. گروه دوم، جوانان افغان از شرق و عرب از غرب که عمدتن چهارده تا چهل ساله هستند و از چندی پیش تا هم اکنون به طور هرج و مرج آمیز بدون خانواده و زنان، وارد ایران می شوند. بنابر اعتقاد برخی جامعه شناسان، این افراد خطرناک ارزیابی می شوند و باید در اولین فرصت به کشور خود بازگردانده شوند، زیرا بطور واضح، یک سیاست تجزیه طلبانه با همدستی اتاق فکرهای گلوبالیستی داخلی و خارجی در حال اجراست. دقیقن همین امر در مرز جنوبی آمریکا و دقیقن با همین شیوه و شرایط در حال وقوع است.


پنجمین و آخرین مطلب آنکه:

در طول تاریخ در سراسر جهان، دو عامل اصلی و یک عامل فرعی، مردمان یک کشور را با یکدیگر متحد نگاه داشته است: مذهب و هویت ملی از عوامل اصلی می باشند و به عنوان یک عامل فرعی می توان از تقسیم ثروت و امکانات کشور برای عموم نام برد، مانند آنچه در کشورهای دمکراتیک غربی مانند آلمان حاکم است.


در عصر پهلوی ها به ویژه محمدرضا شاه پهلوی که یک نابغه سیاسی ملی گرا بود، هر دو عامل اصلی، آزادانه در جریان بود و این در حالی است که به تدریج با شکوفا شدن اقتصاد، عامل فرعی یاد شده نیز در حال فعال شدن بود. باید به یاد داشت که  ملی گرایی و هویت ملی که در عصر قاجارهای مذهبی از نوع خرافی آن، آسیب جدی دیده بود، در عصر پهلوی مجددن احیا شد و بدان ارج زیادی نهاده شد. این همان چیزی بود که مذاق دمکراتهای آمریکا که پیرو بی چون و چرای سیاست خارجی بریتانیا هستند را تلخ نمود تا با آخرین پادشاه این سلسله همان برخوردی را که بریتانیا با نادرشاه تجربه کرده بود، انجام دهند.

فراموش نکنیم که آنچه امروزه بر سر دانالد ترامپ [Donald John Trump] رئیس جمهور سابق آمریکا می آید که در تاریخ آن کشورهرگز حتی نزدیک به آن هم سابقه نداشته است، فقط به دلیل آن است که وی در هنگام ریاست جمهوری خود در سفری به انگلستان، به ملکه الیزابت گوشزد نموده بود که دیگر آمریکا به دنبال بریتانیا نخواهد رفت.  [توجه شود به سند مربوط به DR Jan Halper-Hayes در انتهای این قسمت]


در زمان حکومت فعلی ایران، ملی گرایی کاملن تحریف و تخریب شد، تا جایی که برخی افراد از کشورهای همسایه ایران میدان را خالی پنداشته با منابع مالی برخی کشورهای عربی، شروع به افسانه سازی برای خود و مصادره دستاوردهای چندهزار ساله ایرانزمین نمودند. از طرف دیگر خشکه گرائی، خرافه پرستی و تولید دگماهای جعلی مذهبی به همراه ظلم و ستم بی پایان، چنان فضای اذهان را آلوده نمود که اکثریت مردم ایران به مرور نه تنها از این مذهب بلکه از دین گریزان و بیزار شدند. [توجه شود به بخش نقش قطر در جهان در پایان قسمت ششم مقاله]


با در نظر گرفتن آنچه گفته شد و ورود میلیونها عرب و افغان به ایران، وضعیت جغرافیایی و هویتی آن سرزمین باستانی در معرض خطر جدی قرار گرفته است. از آنجا که فکت اول یعنی مذهب، در ایجاد انسجام مابین توده های مردم از بین رفته و یا بشدت آسیب دیده است و از طرف دیگر ثروت آن کشور مابین ایرانیان تقسیم نمی شود، تنها عاملی که در این دوره از زمان،  قادر به ایجاد انسجام و اتحاد مردم خواهد شد، ملی گرایی و هویت طلبی ملی می باشد. در این مرحله، حتی اگر ملی گرایی به افراط هم مایل شود، از اهمیت چندانی برخوردار نیست زیرا در آینده، بعد از استقرار یک حکومت دمکراتیک واقعی، بر اساس مشارکت همه گروه های فکری و البته فکت های دیگر، به تعادل خواهد رسید تا سرانجام نسل بعد، ملی گرایی متعادل ایرانی را در جهان به عنوان یک راه حل سیاسی نوین که نه چپ محسوب می شود و نه راست، جا بیاندازد. [توجه شود به مقاله «ملی گرائی متعادل ایرانی- خط سوم در جایگاه سیاسی جهان»] 

 

در اینجا اشاره به یک نکته اساسی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن اینکه:

" ارزش یک انسان هیچ ارتباطی به هویت ملی و یا دین و مذهب او ندارد. این بدان مفهوم است که یک ایرانی و یا یک افغان و یا هر شخص دیگری با ملیت و باورهای مذهبی و یا غیرمذهبی متفاوت، می تواند خوب یا بد باشد. این امر که کورش یا داریوش بزرگ، پادشاه و این یا آن فرد، پیامبر شما و من بوده است، نمی تواند ما را از نظر شخصیت فردی در جایگاهی بالاتر از دیگران با ملیت و اعتقادات دیگر بنشاند. گذشته از آن، جوهر اصلی وجود نوع انسان در همه یکیست و اگر تفاوتی وجود دارد مربوط به فضایل اخلاقی و درجه سیرکمال روحی افراد است نه وضعیت تاریخی ملی و یا قومی و مذهبی او.  با این حال زمانی که صحبت از تاریخ به میان می آید باید روایات، صحیح و غیرمخدوش باشند، زیرا یک ملت با تاریخ خود زنده است."

از اینرو در این مقاله، هدف، مطلقن آن نیست که ثابت شود ایرانیان دارای شأن و مقامی برتر می باشند. زیرا این امر هرگز صحت ندارد. اما نکته آن است که در این دوره از تاریخ، ایران در وضعیت بسیار حساس و در آستانه تجزیه قرار گرفته است و همانطور که گفته شد، تنها نیرویی که می تواند به این مردم  انگیزه لازم برای حرکت بدهد، ملی گرایی و احیای هویت ملی می باشد. چیزی که عده ای نادان، در تلاش برای تخریب آن از طریق تحریف تاریخ می باشند.


در هر حال امیدوارم تاریخ دانان و دانشمندان ایرانی در این راه همراه شوند و تحقیقاتی عمیق تر و کامل تر از آنچه من در اینجا ارائه خواهم داد را عرضه نمایند. زیرا دفاع از وطن و هویت آن، جزوی از  قانون اولویت و نتیجتن یک وظیفه ملی محسوب می شود. ناگفته پیداست که من در این مقاله تنها می توانم چند مورد خاص از این تحریفات تاریخی را، آنهم بدون وارد شدن به جزئیات و فقط بطور مختصر آنالیز کنم. باقی کار به شما واگذار می شود.

در انتها، از دوستان دانشمندم تقاضا دارم اگر با اشتباه و یا اشکالی در متن مقاله برخورد نمودند با ارائه اسناد معتبر مرا در جریان بگذارند تا آن مورد را تصحیح نمایم.

 با سپاس


ایران،ایران ویچ یا ایرانزمین


محدوده جغرافیائی

 نقشه ای که در اینجا آورده ام [در انتهای این قسمت از مقاله]، گستره جغرافیایی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان در حدود ۲۵۰۰ سال پیش را نشان می دهد. اول آنکه باید در نظر داشت این نقشه و ده ها نقشه مشابه از مراکز علمی جهان را ایرانیان تهیه ننموده اند و آنچه در جای جای جهان در این مورد موجود است همگی یکسان می باشند. از اینرو به صحت این نقشه نمی توان کوچکترین شکی داشت.


دوم آنکه، وضعیت سیاسی و جغرافیایی ایران قبل از هخامنشیان، در تمدن ایلام و مادها، در این مقاله از اهمیت چندانی برخوردار نیست. با این حال کاملن واضح است که چنین جغرافیای عظیمی با وسعت هشت میلیون کیلومتر مربع، در عرض چند دهه نمی تواند بوجود آمده باشد و برای تشکیل آن، نیاز به حداقل چندین قرن زمان بوده است. از نظر منطقی، این بدان مفهوم است که آن پهنه گسترده، اصولن باید قرن ها پیش از هخامنشیان موجود بوده باشد.

همانطور که گفته شد برای ما در مقاله حاضرهمین ۲۵۰۰ سال قدمت تاریخی ایران کافیست تا بتوانیم به بحث ادامه دهیم.


بر حسب فکت هایی که می توان از این نقشه استخراج نمود، محدوده مرزی ایران در زمان امپراتوری هخامنشی به شرح زیر می باشد:

۱ -از طرف غرب، قسمت شمالی، هم مرز یونان باستان و حدودن مجارستان کنونی.

۲ -از طرف غرب، قسمت جنوبی، بخش عظیمی از شمال آفریقا، شامل مصر و لیبی.

۳- از طرف جنوب، از تِبس  تا اورشلیم و از آنجا تا بابِل و از بابِل تا همه منطقه ای که در جنوب خلیج فارس هم   اکنون کویت، قطر، امارات، بحرین و بخش شمالی عمان را دربر می گیرد، تا انتهای حیدرآباد پاکستان کنونی.

۴ -از طرف شمال، در غرب از مرز مجارستان کنونی تا بخش های جنوبی روسیه، یا همان گرجستان، آذربایجان و ترکمنستان کنونی و در شمالی ترین قسمت، در شمال شرقی، همه مناطق اطراف دریاچه آرال در آسیای مرکزی.

۵ -از طرف شرق، همه مناطق پاکستان کنونی و کشمیر و تا بخشی از هیمالیا در مرز هندوستان  در شمال آن کشور.

۶ -این پهنه وسیع جغرافیایی سه دریاچه بزرگ آرال، دریاچه مازندران(کاسپین) و دریای(دریاچه) سیاه در شمال و خلیج فارس، دریای عمان و دو شاخه شمالی دریای سرخ در جنوب که به اقیانوس هند راه دارند و دریای مدیترانه در غرب که از طریق تنگه جبل‌ طارق در جنوب اسپانیا به اقیانوس اطلس(آتلانتیک) متصل است و ده ها دریاچه کوچکتر را شامل می شود.

 

پروفسور گارنیک آساتوریان [Professor Garnik Serobi Asatrian] ، پژوهشگر برجسته ایران‌شناس از کشور ارمنستان در این ارتباط در بخشی از سخنرانی خود، زبان فارسی را زبان طبیعی فرا ملی یک حوزه از تمدن بشری یعنی تمدن ایرانی می داند و معتقد است:

" .... ایران یک پدیده فرهنگی و مهم جهانی است. ... حذف‌ شدن ایران یک فاجعه برای بشریت به دنبال دارد." [منبع سخنرانی در بخش اسناد]

 

در فرگرد یکم کتاب مغان وندیداد در بند سوم چنین می نویسد:

" نخستین از جاها و شهرهای بهترین را آفریدم من که اهورامزدا هستم، ایران ویچ [ایرانزمین- سرزمین ایران] بود." [وندیداد، در بخش اسناد]

 

 

زبان پارسی و تشکیل ملت در بین ایرانیان باستان

زبان ایرانیان باستان، پارسی باستانی بوده است که در صده های بعد به پارسی پهلوی (پارسی میانه) و سپس به پارسی مورد استفاده فردوسی در شاهنامه تغییر پیدا کرده است. این زبان با لهجه و گاه برخی کلمات متفاوت در برخی کشورهای جدا شده از ایران، هم اکنون نیز زبان رسمی می باشد و یا بطور پراکنده در آن کشورها رایج است. ضمنن باید دانست، این امر که در برخی منابع، اعتقاد بر این است که ایرانیان باستان حدود هزار سال پیش از میلاد مسیح به این فلات کوچ کرده اند، چندان صحیح به نظر نمی رسد. نظر من آن است که آنها از زمانهای بسیار قدیم تر همانجا سکونت داشته اند. البته این امر در این مقاله حائز اهمیت نیست. 

در منابع معتبر با استناد بر  تحقیقات محققانی چون پرفسور ویلیام مالاندرا[William W. Malandra] از دانشگاه مینوسوتای آمریکا، پروفسور نیکلاس سیمز ویلیامز[Nicholas Sims-Williams] زبان شناس مشهور و کتیبه های برجای مانده از دوران هخامنشیان و مابعد آن، نام ایران به مفهوم " سرزمین آریایی ها " می باشد. در این تحقیقات در مورد زبان پارسی در فلات شرقی ایران اعتقاد بر آن است که:

" ... اکثریت بزرگ زبان‌های ایرانی شرقی، مراکز اصلی خود را در مناطقی در شرق و شمال شرق ایران، یعنی در ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان و چین کنونی داشته‌اند."


پروفسور ریچارد فرای [Richard Nelson Frye] ، ایران و شرق شناس دانشگاه هاروارد آمریکا،  ایران بزرگ را شامل بخش بزرگی از قفقاز، عراق، افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی می‌داند که از طریق نفوذ فرهنگی تا چین و غرب هند گسترش می‌یابد. به گفته فرای:

«ایران شامل تمام مردمان و سرزمین‌هایی است که در آن‌ها زبان‌های ایرانی به کار می‌رود و تمام بخش‌هایی که فرهنگ ایرانی در آن رواج داشته ‌است را شامل می‌شود.»

 

پروفسور دومنیکو اینجنتیو[Domenico Ingenito ] استاد دانشگاه کالیفرنیا معتقد است زبان پارسی قدیمی‌ترین زبان‌ رایج در جهان است و قدمت آن البته از تمامی زبان‌های دنیا بیشتر است. او در ادامه می گوید:

" ایرانیان نخستین مردمانی بودند که به تعبیر هگل توانستند مفهوم دولت ـ ملت را پیش از شکل‌گیری تاریخی این مفهوم در اروپا و جهان در سرزمین خود سامان‌دهی کنند، و به همان تعبیر، توانستند به خودآگاهی ملی برسند. این یعنی اینکه ایرانیان همواره نسبت به ملت بودنشان واقف بودند. "

" ایرانیان هربار که دولت‌های ملی‌شان توسط خارجی‌ها سقوط کرد، برای جلوگیری از سقوط ملت بودنشان، از زبان فارسی همیشه با قدرت بالایی استفاده کردند و اجازه سقوط خودآگاهی ملی‌شان را ندادند. شاید طلسم زبان فارسی همین خودآگاهی ملی ایرانیان است."

" .... تنها زبانی که توانسته بود مردم هند را حول یک دولت ملی جمع کند زبان فارسی بود."

     " ایرانیان بیشتر به دنبال تولید آثاری به زبان ملی ایران بودند که می‌خواستند در سرتاسر ایران دیده شود و به اندرزنامه‌ها، سیاست‌نامه‌ها، شریعت‌نامه‌ها، دیوان‌های اشعار، متون فلسفی، کتب دینی و کتب علمی را به یک زبان ملی منتشر کردند … این اتفاق در میان اقوام مسیحی اروپایی و اقوام هندی، به علت نبود خودآگاهی ملی، نیفتاد … به همین جهت هنوز هم آثار ادبی کلاسیک زبان فارسی در پیشخوان‌های مهم ادبی دنیا جایگاه بسیار بالایی دارند." [منبع در انتهای همین قسمت از مقاله]

 

چند سال پیش در تحقیقاتی که در مورد ریشه یابی علم فیزیک ذرات داشتم به اسناد مهمی دست یافتم  که موید اثرات عمیق فلاسفه و متفکران ایران باستان بر فیلسوفان بزرگ یونان باستان مانند دمکریت و افلاطون می باشند. برخی از قسمتهای این تحقیقات را در مقاله «چهار دوره تفکراتی در تمدن حاضر» بازتاب داده ام. در اینجا مختصرن به دو نکته از آن قسمت از مقاله اشاره می کنم:


پیلینیوس [Pliny the Elder]، تاریخ نگار، طبیعی دان و فیلسوف ایتالیایی قرن اول میلادی ضمن آنکه در آثار خود به تحسین باغها و نحوه ساختمان و شهرسازی ایرانیان و سلسله های امپراتوری ایران باستان می پردازد، یک فیلسوف و دانشمند استثنائی کم نظر ایرانی بنام استانس را نیز معرفی  و از او به عنوان استاد بسیاری از فلاسفه یونانی از جمله دمکریت و افلاطون یاد می کند. او در این مورد می نویسد:

" استانس که در دربار خشایارشاه اول دارای جایگاه رفیعی بوده است، نوشته های خود را به یونان باستان سرایت داده است. این نوشته ها بقدری مورد توجه بوده اند که به آنها لقب  نوشته های ملکوتی داده بوده اند. "


در همان گزارش پیلینیوس آمده است که:

" نظریه اتم و تشریح آن که در یونان باستان بسیار مورد توجه بوده است، مربوط به استانس است و همو این مطلب را به فلاسفه طراز اول یونان تدریس نموده است."


طبق تحقیقات یک شرق شناس معرف به نام فوات سزگین [Fuat Sezgin]، استانس جانشین روحانی زرتشت، پیامبر ایرانی بوده است. بر اساس این تحقیقات، وی را بنیانگذار ستاره شناسی [حرکات ستارگان و اشکال فضایی و تعیین زمان برخی پدیده ها] و صاحب کتاب «۱۲ فصل در مورد سنگ محترم» و یا بسادگی « کتاب استانس معجزه گر» می دانند. [مدارک و اسناد در بخش اسناد همان مقاله]

 

در مقاله « نفوذ تاریخی ایرانیان در شبه قاره هند » در قسمت اول آن، به اهمیت زبان پارسی در آن سرزمین پرداخته ام. در اینجا دو مطلب مهم از آن مقاله را مستقیمن بازتاب می دهم.

" نقش و عملکردهای تاریخی ایرانیان در شبه قاره هند باعث شده است که زبان فارسی در دوران مدرن امروزی با زبان انگلیسی مقایسه شود." 


برخی دیگر از محققان معتقد هستند که:

" زبان فارسی در شبه جزیره هندوستان یک زبان غیر فرقه ای بوده که توده مردم مناطق مختلف را به هم پیوند می داده است. این امر کمک زیادی به ایجاد یک هویت ایرانی در شبه قاره هند به عنوان بخشی از دنیای فراملی ایران بزرگ (از نظر وسعت) نمود. " [سند در انتهای این قسمت از مقاله]


صدها نظرات مشابه از این دست از تاریخ دانان، زبان شناسان و محققین برجسته در رشته  ایران و شرق شناسی از مراکز علمی جهان موجود است که برای صرفه جویی در وقت به همین مقدار بسنده می شود.

 [مطالعه کتاب از زبان داریوش(داریوش شاه اعلام می کند) نوشته خانم هایدماری کخ، ایران‌شناس آلمانی به همه ایرانیان توصیه می شود.][مقاله «چهار دوره تفکراتی در تمدن حاضر»]


نتیجه کلی این قسمت

بنابر آنچه مورد بحث قرار گرفت، ایران مادر همه کشورهایی مانند پاکستان، تاجیکستان، افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان تا مرز هندوستان در آسیای میانه، بخش های جنوبی روسیه تا همه مناطق آناتولی(ترکیه کنونی) و آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، رمانی و بلغارستان و همینطور عراق، سوریه، اسرائیل و اردن می باشد که در این محدوده قرار می گیرند.

باید توجه داشت آنچه گفته شد بدور از تعصبات احساسی بوده و یک امر حقیقی علمی-تاریخی می باشد که به همه سرزمین های جدا شده از ایران، از نظر تاریخی، تا زمان استقلالشان از وطن اصلی، هویتی یکسان می دهد.


با این وصف:

" همه سرزمین هایی که امروزه به عنوان یک کشور مستقل با یک نام خاص شناخته می شوند و در نقشه جغرافیایی زیر در محدوده امپراتوری هخامنشی قرار داشته اند، مناطقی بوده اند با نام های ویژه آن زمان (مانند خراسان بزرگ) که به تدریج تا انتهای سلسله قاجاریه، هر گاه به هر دلیلی ملی گرایی سست شده است، با دخالت های روسیه و بریتانیا از ایران جدا شده اند. " [توجه شود به بخش آنالیز نقشه ها در انتهای مقاله ششم]

 

از آنجا که این مقاله در مورد مناسبات تاریخی مابین ایران و افغانستان است، از اینرو لازم است ابتدا قدری به منطقه خراسان بزرگ که فلات شرقی ایران را تشکیل می داده است و قوم های بزرگی که در آنجا سکونت داشته اند پرداخته و از دیگر کشورهای جدا شده از ایران صرف نظر شود.

در این راستا برای روشن شدن این مطلب که در چه زمانی بیشترین بخشهای ایران تجزیه شد به نقشه های دوران صفویه و قاجاریه، در مقایسه با نقشه های امپراتوری های مختلف آن سرزمین، در انتهای همین مقاله مراجعه شود.

 

قبل از پرداختن به بدنه اصلی مقاله، برای آنکه روشن شود مشکل اصلی در تاریخ سازی جعلی از کجا ریشه می گیرد در قسمت تصاویر در انتهای همین مقاله به تصویر ۱۸۷ و بزرگ شده آن یعنی تصویر ۲۰۷ توجه نمایید. در این اسکرین شات که از صفحات ویکی پدیا گرفته شده است می بینیم که بنیان گذاری افغانستان را ۲۵۶ سال پیش از میلاد مسیح ثبت نموده اند. این تاریخ با اختلاف دو و نیم قرن، همان تاریخ امپراتوری هخامنشیان است که نقشه های آن موجود است و همه سرزمینهای مورد ادعای تحریف کنندگان تاریخ را دربر می گیرد. گذشته از آن، همانطور که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت، در همان صفحه نیز بدرستی تاریخ تشکیل افغانستان، نوزدهم اوت ۱۹۱۹ میلادی، یعنی قرنها بعد از هخامنشیان ذکر شده است که به آن نیز خواهیم پرداخت.

 پایان قسمت اول

قسمت دوم در این وبلاگ

قسمت دوم در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان 


پاسخ به یک سوال ارسال شده در تاریخ چهارم نوامبر ۲۰۲۳ میلادی به سایت پژوهشکده در مورد این مقاله :س

 

با عرض درود و تشکر فراوان برای این سری مقالات بسیار با ارزش که ابهامات تاریخی زیادی را روشن ساخت و همینطور مقالات باارزش دیگر شما، سوال من این است که: لطفا بفرمائید تکلیف ملیت بزرگانی چون مولوی چیست که زادگاه آنها در آن زمان ایران و امروزه آن شهر در کشور افغانستان قرار دارد؟ با سپاس

 

پاسخ:

با درود و سپاس از لطف شما، س

جلال‌الدین محمد بلخی ملقب به مولوی و همه عرفای بزرگ، از نظر معنویت و از دیدگاه عرفان، متعلق به همه جهان هستند و کسی نمی تواند مهر مالکیت بر آنها بزند، اما از نظر تاریخی و به عنوان تعیین ملیت، مولوی ایرانی به حساب می آید، زیرا در آن زمان، محل تولد وی یعنی بلخ، یکی از شهرهای معتبر و پررونق ایران در منطقه خراسان بزرگ بوده که خود بخش مهمی از آن سرزمین را تشکیل می داده است. باید بیاد داشت، عده ای از پژوهشگران، محل تولد مولوی را وخش نیز گفته اند که البته تفاوتی در بحث ما ندارد زیرا وخش که امروزه در کشور تاجیکستان قرار دارد نیز در آن زمان یکی از شهرها ی ایران بوده است.  به همین صورت نظامی گنجوی و رودکی و دیگر مشاهیر که محل تولدشان شهرهایی از ایران بوده است که در این دوره به علت تجزیه تدریجی ایران، این شهرها در کشورهای دیگری قرار گرفته اند، همگی ایرانی محسوب می شوند. س

با همین آرگومنت می توان گفت: بعد از تجزیه هر منطقه از ایران و تأسیس یک کشور مستقل که رسمن مورد تأیید اکثر کشورهای جهان قرار گرفته باشد، هر فردی که به هر دلیل در آن کشورها مشهور شده باشد را نمی توان ایرانی محسوب نمود و باید به نام همان کشور ثبت شود. برای مثال ظاهر شاه را نمی توان ایرانی دانست، زیرا او از تاریخ ۱۹۳۳ تا ۱۹۷۳میلادی پادشاه افغانستان بود. کشوری که چهارده سال قبل از آن، در نوزدهم اوت ۱۹۱۹ تأسیس شده و رسمن استقلال یافته بود.س

امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوال شما پاسخ بدهم.س

 



تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش

کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان:  Jpvdt äsjvni , sdsjlhjdö jhvdo fhsjhkd hdvhk_rslj h,g  

ترجمه همه اسناد از زبان انگلیسی و آلمانی به فارسی: فرامرز تابش


۱- همه زیرنویس ها و اسناد مربوط به قسمت اول- مقدمه و ایران

[سند مربوط به DR Jan Halper-Hayes] در مورد صحبت ترامپ با ملکه الیزابت دوم.  مصاحبه سی بی ان نیوز با خانم دکتر DR Jan Halper-Hayes :

ویدیوی اصلی از شبکه CBN News

https://www.youtube.com/watch?v=l0WacP1CrWY

.................................

[مقاله «ملی گرائی متعادل ایرانی- خط سوم در جایگاه سیاسی جهان»]

قسمت اول:

https://www.andishe2.online/%D9%85%D9%84%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D9%84-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C--%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84

قسمت دوم:

https://www.andishe2.online/%D9%85%D9%84%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D9%84-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C--%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85

.................................

[نقشه اول، دوم و سوم هخامنشی] قابل دسترسی در بخش «آنالیز نقشه های امپراتوری های ایران باستان»

.................................

William W. Malandra & Nicholas Sims-Williams & More

منابع:

https://iranicaonline.org/articles/iran

ZOROASTRIANISM i. HISTORICAL REVIEW: William W. Malandra

https://iranicaonline.org/articles/zoroastrianism-i-historical-review

EASTERN IRANIAN LANGUAGES : Nicholas Sims-Williams

https://iranicaonline.org/articles/eastern-iranian-languages

.................................

 

[Richard Nelson Frye]

Richard Nelson Frye, Greater Iran . Professor Emeritus of Iranian Studies at Harvard University. His professional areas of interest were Iranian philology and the history of Iran and Central Asia before 1000 CE.]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF#cite_ref-46

.................................

[Domenico Ingenito ] 

http://parsianjoman.org/?p=7397

.................................

[professor Garnik Serobi Asatrian]

بخشی از سخنرانی گارنیک آساتوریان،

 ۳۱ تیرماه ۱۳۹۸ در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری

 https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%DB%8C%DA%A9_%D8%A2%D8%B3%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86#cite_note-1

.................................

منبع: گفتگو با این پرفسور دومنیکو اینجنتیو را می توانید در سایت زیر ببینید.

http://parsianjoman.org/?p=7397&fbclid=IwAR2zG99_rkWcNAj1PKvARXSBnRlI3T7qrn056ccAZ9YH2rCCKV3gQ8YgbYQ

و همچنین

https://nelc.ucla.edu/person/domenico-ingenito/

.................................

[وندیداد] منبع: هاشم رضی، کتاب مغان- وندیداد جلد اول، فرگرد یکم، ص 175[. درکتابی که در اختیار من(فرامرز تابش) است، زیرا در چاپ های دیگر ممکن است شماره صفحه متفاوت باشد]

   نقشه صفویه

 

نقشه قاجاریه


اسکرین شات ۱۸۷


اسکرین شات ۲۰۷


 

 

 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر