فایل صوتی مقاله برای نابینایان در انتهای مقاله
تاریخ انتشار این مقاله: بیستم اکتبر ۲۰۲۳ میلادی
توجه داشته باشید لینک های زیر مربوط به قسمتهای مختلف مقاله در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان می باشند. برای یافتن قسمتهای دیگر مقاله در این وبلاگ به بخش «صفحات» و یا «بایگانی وبلاگ» در کنار همین صفحه مراجعه کنید.
مطالعه قسمت اول
مطالعه قسمت دوم
مطالعه قسمت سوم
قسمت چهارم
مطالعه قسمت پنجم
مطالعه قسمت ششم
قسمت چهارم
تحریف گسترده تاریخ ایرانزمین
- سازوکار تحریف کنندگان تاریخ ایران
در واقع کار تحریف تاریخ ایرانزمین از سالها پیش کلید خورده، اما از یک تا دو سال پیش شدت یافته و امروز به اوج خود رسیده است. با بررسی دقیق و تدقیق در سندهای موجود و انطباق آنها با یکدیگر به این نتیجه رسیدم که یک تیم هشت تا ده نفره و با حمایت مالی بیگانگان، احتمالن همان سورس های مالی که شبکه های تلوزیونی فارسی زبان ایرانی مخالف ملی گرائی و نیز شاخه افغانستانی آن را تأسیس کرده اند، دست بکار تخریب و مخدوش ساختن اطلاعات صحیح مربوط به تاریخ ایران شده اند. اسامی چند نفر از آنها نیز مشخص شده است که البته در این مقاله قصد بازگفت آن را ندارم تا مسئله شخصی نشود.
همانطور که گفته شد طرز کار این تیم، کاملن از روی پروتکل هایی می باشد که احتمالن همان دستگاه های مالی برایشان تعیین کرده اند به شرح زیر:
۱- ساختن شخصیتهای علمی پوشالی
معرفی افرادی با سطح سواد کم و یا نامعلوم و ساختن رزومه غلوآمیز در مورد آنها و دادن لقب استاد به این افراد.
۲- تشکیل وبلاگ های غیر معتبر
این وبلاگها حاوی هیچگونه اطلاعاتی که تعیین کننده مدیر وبلاگ و دیگر مشخصه ها باشد نیستند و یا قابل راستی آزمائی نمی باشند(حداقل آنها که من دیده ام). اعضای این تیم در این وبلاگ ها از قول همان اساتید جعلی، مطالب تحریف شده خود را در مورد تاریخ ایران می نویسند.
یک مثال:
در صفحه مربوط به تاریخ سازی در مورد میرویس یکی از اسنادی که برای بخشی از اطلاعات عنوان شده ارائه شده است، سند شماره ۷ در تصویر زیر است.
با کلیک بر روی این لینک به صفحه زیر منتقل می شوید. همانطور که در تصویر زیر می بینید، با یک وبلاگ بی نام و نشان به عنوان ریفرنس آن اطلاعات مواجه هستیم.
در صفحه Impressum همانطور که در اسکرین شات زیر قابل مشاهده است هیچگونه اطلاعات از ارائه دهنده این وبلاگ موجود نیست. جالب آنجاست که ویکی پدیا چنین وبلاگ جعلی را به عنوان سند آن صفحه در مورد میرویس پذیرفته و آن را حذف نکرده است.
در اینجا لازم به توضیح است که هدف من از ارائه اسکرین شات بجای لینک صفحه مورد بحث، آن است که این امکان وجود دارد که بعد از انتشار این مقاله، این صفحات تغییر داده شوند.
۳- ورود به ویکی پدیا و وارد کردن جعلیات تاریخی
در ویکی پدیا آن مطالب را آورده و به عنوان منبع، به همان سایت های جعلی لینک می دهند. شگرد دیگر آن است که در بالای یک صفحه فیسبوکی که قصد تخریب مطالب آن را دارند یک لینک دیگر می گذارند که شما را به عنوان ابهام زدائی به صفحه آنها منتقل می کند که مطالب صفحه اول را کاملن تحریف کرده است. [منبع: همان سه تصویر در لینک زیر در انتهای این قسمت]
در اینجا اشاره به یک مسئله از اهمیت خاصی برخوردار است و آن اینکه، ویکی پدیا یک پلتفرم بسیار بی اعتبار است. هیچ محقق واقعی اطلاعات خود را از آنجا نمی گیرید و به آن پلتفرم ریفرنس نمی دهد. زیرا هر کس می تواند وارد شده و با یک اسم جعلی هرچه می خواهد آنجا بگذارد و به عنوان سند هم یکی از همان وبلاگ های جعلی را ارائه دهد. این همان کاری می باشد که اعضای تیم تحریف تاریخ ایران انجام می دهند.
۴- ساختن صفحات دیگر فیسبوکی، اینستاگرامی، تلگرامی و غیره با اسامی فارسی ایرانی برای جذب ایرانیان.
همان مطالب را با ریفرنس به همان وبلاگها و سوشیال مدیایی که بدین شکل ساخته اند مجددن انتشار می دهند.
۵- در مرحله آخر با استناد به همه آنچه فوقن گفته شد، سخنرانی هایی را تهیه نموده در یوتیوب انتشار می دهند.
در اینجا به طرز حیرت آوری با یک حرکت فرار به جلو، ایرانیان را متهم به تحریف تاریخ می کنند.
۶- به نظر می آید بخش اصلی تاریخ سازی جعلی، بوسیله خود دولت افغانستان، چه دولت قبلی و چه حکومت طالبان می باشد.
این دو گروه در ویکی پدیا، تاریخ بنیانگذاری افغانستان را در ۲۵۶ سال و در صفحات دیگر حتی تا ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح عنوان کرده اند!!!. البته در بند یازدهم، احتمالن از روی اجبار، بدرستی تاریخ به رسمیت شناختن افغانستان به عنوان یک کشور مستقل را در نوزدهم اوت ۱۹۱۹ میلادی اعلام نموده اند. با این حساب معلوم نیست تاریخ سازی ماقبل آن چه اعتباری می تواند داشته باشد. [رجوع کنید به اسکرین شات ۱۸۷ در قسمت اول]
ضمن آنکه وقتی وارد این چنین صفحاتی می شوید، سبک و سیاق، ضعیف و اطلاعات مخدوش است. تا جایی که خود ویکی پدیا نیز آن را معتبر نمی داند. توجه کنبد به نمونه زیر:
به این مورد خواهیم پرداخت.
آنچه کاملن واضح است، آن است که هدف اصلی از این تاریخ سازی جعلی در قدم اول پر کردن فضای ذهنی افراد بی سواد و یا کم سواد است که معمولن متعصب، کم فهم، احساساتی و مغرور هستند، با این هدف که در زمان لازم، آنها مانند پیاده نظام عمل نموده با ایجاد ده ها صفحه در سوشیال مدیا، آن جعلیات را تکرار نمایند تا با اکو شدن این تحریفات و جعلیات، آرام آرام ذهن عموم، از واقعیت تاریخ، منحرف شود.
در هر حال امری که مسلم است آن است که یک شخص تحصیل کرده و مطلع، با یک نگاه به چنین صفحات، به جعلی بودن آنها پی می برد. [توجه شود به برخی از تاریخ سازی های جعلی- مورد زیر- و در طول مقاله]
- تحریف تاریخ غزنویان
در صفحه ویکی پدیای فوق در ارائه یک تاریخ سازی آماتور، غزنویان را جزو سلسله امارت افغانستان آورده است. گذشته از آنکه این امر یک جعل تاریخی می باشد، اگر وارد آن صفحه شوید دفعتن نوشته شده است:
" سلطنت غزنوی یا غَزنَویان (۹۷۷–۱۱۸۷ م) (۳۴۴ ه.ق - ۵۸۳ ه.ق) دودمانی تُرکتبار با فرهنگ ترکی-ایرانی و سنی مذهب بودند که در بخشهای شرقی ایران بزرگ به ویژه فرارود و خراسان بزرگ بود. ...." [ صفحه مورد مناقشه- غزنویان در دو اسکرین شات زیر]
به عبارت ساده تر قصد و هدف این تحریف کنندگان ناشی تاریخ، تنها تاریخ سازی بوده است و بس. در غیر اینصورت هیچ تاریخ دان واقعی، سلسله ای را که ترک زبان بوده، آنهم از ترکان ترکمنستان که همواره جزوی از خاک ایران بوده اند، و ضمنن تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار داشته است را (به گواه همین صفحه) یک سلسله مربوط به افغانستان، کشوری که در آن زمان هنوز وجود خارجی نداشت، محسوب نمی کند.
یک محقق تیزبین با گشت و گذار در اینترنت در این راستا، به هزاران مورد از آنچه فوقن آمد برخورد خواهد نمود.
[توجه شود به تصاویر زیر]
واقعیت تاریخی آن است که غزنویان ترکمن تبار، خود را از نوادگان یزدگرد سوم ساسانی می دانستند و حکومت آنها از بخش شرقی ایران تا بخش وسیعی از هندوستان گسترش می یافت. بعد از شکست از سلجوقیان، محدوده حکومت آنها به شرق ایران، در منطقه افغانستان کنونی تخفیف یافت. آنها به شدت تحت تأثیر فرهنگ ایرانی که خود جزوی از آن بودند، قرار داشتند و زبان ایرانیان یعنی پارسی، زبان رسمی آنها بود که به آن بسیار ارج می نهادند.
" به هرحال در عصر محمود، غزنه کانون فرهنگ ایران شد و همین حال را داشت نیشابور که در دست نصر برادر محمود بود و کماکان از مراکز فرهنگی بود. عنصری و عسجدی و فرخی و عدهای دیگر از شعرا در دربار محمود میزیستند، فردوسی در این دوره شاهنامه را به پایان رسانیده و ابوسعیدابیالخیر (متوفی در ۴۴۰) در این عصر رباعیات خود را گفت. زبان فارسی و عربی هر دو در فلسفه و علوم به کار میرفت، چنانکه ابوریحان بیرونی کتاب تفهیم را در نجوم هم به عربی هم به فارسی و ابنسینا حکمت خود را به نام شفا به عربی و دانشنامه علائی را به فارسی تألیف کرد." (کلیفورد ادموند باسورت) [منابع: غزنویان و غیره در انتهای این قسمت]
در هر حال با همه خشونت و بی رحمی غزنویان، وجود وزیران ایرانی باتدبیر و زیرک و باهوشی مانند خواجه نظامالملک طوسی در دربار سلجوقی که وزیر اعظم ملکشاه غزنوی بود از شدت و وخامت اوضاع می کاست.
- تحرف تاریخ در باره سلسله غوریان
به تصویر زیر توجه کنید.
اطلاعات این صفحه بطور خلاصه چنین است:
۱- دودمانی ایرانی تبار بوده اند. [سه سند معتبر برای آن ارائه شده است]
۲- مرکز فرمانروائی آنها از گرگان تا لاهور بوده است.
۳- تحت تأثیر خوارزمشاهیان بوده اند.
۴- هنگام حمله مغلان به سرزمین های شرقی ایران از بین می روند. [برای این قسمت هم دو سند ارائه شده است]
۵- بر طبق تحقیقات کلیفورد ادموند باسورث [Clifford Edmund Bosworth] انگلیسی، آنها ایرانیان شرقی تاجیک معرفی شده اند. [دو سند ارائه شده]
۶- زبان رسمی و درباری آنها فارسی بوده است. [یک سند ارائه شده]
در بالای صفحه مورد بحث، تحریف کنندگان تاریخ، یک لینک به یک صفحه دیگر با تیتر " برای ولسوالی به این نام در افغانستان، ولسوالی غوریان را ببینید" را گذاشته اند. (در تصویر فوق با فلش نارنجی مشخص شده است)
با کلیک کردن بر روی لینک فوق به صفحه زیر وارد می شوید:
همانطور که در اسکرین شات فوق قابل مشاهده است، این صفحه سرشار از جعلیات تاریخی می باشد که حتی یک سند هم برای هیچکدام از ادعاهای آن ارائه نشده است. تا جائی که اعتراض خود ویکی پدیا را نیز به همراه دارد. اطلاعات این صفحه جعلی کاملن با اطلاعات صفحه پیش که صفحه اصلی در مورد غوریان است در تضاد است. این یک نمونه دیگر از تاریخ و سندسازی ناشیانه و شتابزده ای می باشد که تیم تحریف کنندگان تاریخ ایران بدان مبادرت ورزیده اند و این در حالی است که ادموند باسورث [Clifford Edmund Bosworth] در مورد غوریان می نویسد:
" غوری ها (یا آل سنساب)، سلسله ای قرون وسطایی اسلامی از سرزمین های ایران شرقی بوده اند. آنها به عنوان روسای محلی در غور (ق.و.) در مرکز افغانستان کنونی شروع کردند، اما از اواسط قرن دوازدهم تا سال های آغازین قرن هفتم ( سیزدهم) تبدیل به یک قدرت بزرگ شدند. غُر در آن زمان هسته یک امپراتوری نظامی گسترده اما گذرا بود که گاه از گرگان (ق.ق) در غرب تا شمال هند در شرق امتداد داشت، اما توسط خوارزمشاهیان (ق.و.؛ همچنین رجوع کنید به CHORASMIA II) مغلوب و ناپدید شد. ...." [منبع: Clifford Edmund Bosworth در ایرانیکا در مورد غوریان در انتهای این قسمت]
در زیرنویس این مقاله، تعداد دیگری از چنین جعلیات را می آورم تا کمی به عمق فاجعه ای که در حال اجراست پی ببرید.
همانطور که قبلن هم بدان اشاره کردم، در این ارتباط مسئله حیرت آور آن است که این افراد با یک حرکت فرار به جلو، ایرانیان را متهم به تحریف تاریخ می کنند که این خود از عجایب روزگار است.
یک تجربه شخصی
بعد از آنکه در ژانویه همین سال(۲۰۲۳ میلادی)، مقاله «نفوذ تاریخی ایرانیان در شبه قاره هندوستان» را در دو قسمت [قسمت اول] [قسمت دوم] نوشته انتشار دادم، دو یا سه هفته پیش، دوستی به من اطلاع داد که در سایت .... شخصی که عضوی از این گروه تحریف کننده تاریخ ایران است، آن مقاله را با تغییرات حیرت آوری به نام خودش انتشار داده است. تغییرات، اینگونه بود که در مقاله من هر جا از کلمه ایران و ایرانی یاد شده بود، آن را تغییر داده جای آن افغانستان و افغان گذاشته بود و البته وارد کردن جعلیات دیگر. در این رابطه اِشکال اساسی در این است که در وبلاگ های دیگر به این مقاله ریفرنس می دهند تا جعلیات خود را عادی سازی نمایند.
- در مورد منطقه آریانا
در مورد آنکه برخی محل تولد زرتشت را منطقه آریانا که یک منطقه نامشخص می باشد می دانند نقطه نظرات متفاوتی وجود دارد:
" در گذشته، برخی مورخان و پژوهشگران افغانی با هدایت برخی عناصر در حاکمیت افغانستان، کشوری خیالی به نام «آریانا» اختراع کردند تا آنچه که میراث آریاییها نام نهادهاند را به نام افغانستان اختصاص دهند. تاریخسازی با نشان دادن افسانهها و جعل واژهها آغاز شد. یفتلی هپتال شد و هپتال به ابدال. همچنین، واژههای پاکتویس یونانی با پختویس و پشتون تطبیق داده شد." [منبع: نگاهی مختصر به تاریخ اقوام در افغانستان ،سید محمد باقر مصباح زاده ، صفحات ۸ و ۹]
تنها مورد معتبری که بر آن اساس می توان این مسئله را قابل اعتنا دانست، گزارشی از کتاب مهابهاراتا [Mahabharata] می باشد که به منطقه ای در شمال هندوستان به نام آریانا اشاره می کند. این منطقه امروزه نیز در شمال هندوستان در قالب یک استان کامل به نام «هاریانا» یا همان «آریانا» وجود دارد. [منبع: در مورد آریانا - Singh, Upinder (2006). Delhi: Ancient History. p. 85]
البته در برخی نقشه های موجود، نام آریانا آورده شده است اما حدود آن بسیار نامشخص است. در نقشه آریا الف [در انتهای این قسمت] حدود آن از شرق ایران، جنوب ترکمنستان و شمال غرب افغانستان کنونی قابل ارزیابی است و این در حالی است که در نقشه آریا ب [در انتهای این قسمت] از شرق ایران تا شمال پاکستان و جنوب افغانستان کنونی می باشد. [توجه شود به این نقشه ها در انتهای این قسمت]
در هر حال در این مورد دو مسئله قابل اثبات است:
اول آنکه:
آن سرزمین اگر وجود خارجی هم داشته باشد، طبق تمام نقشه های موجود، همواره جزوی از خاک امپراتوری های ایران بوده است.
دوم آنکه:
نام آریا ارتباطی به نژاد آریایی ندارد و موید این امر نیست که مردمان ساکن آنجا آریایی بوده اند. برای مثال، هم اکنون در(حدودن) مرکز ایران، استان فارس قرار دارد که مردمان آن را اغلب، کردها، قشقائی ها، لرها و عربهای ایرانی تشکیل می دهند و این در حالی است که اصولن قومی به نام فارس وجود خارجی ندارد. ضمن آنکه همانطور که در ابتدای این مقاله عنوان شد، محققان و تاریخ دانان، ایران را سرزمین آریایی می دانند. [رجوع شود به قسمت ایران در ابتدای این مقاله]
نتیجه آنکه چه منطقه ای به نام آریا وجود داشته و چه این امر یک افسانه باشد، هیچ اثری در بحث ما در این مقاله ندارد، زیرا هیچ کدام از جعلیات تحریف شده را ثابت نمی کند.
یکی از شگردهای تحریف کنندگاه تاریخ ایران آن است که از سرزمین آریانای خیالی استفاده کرده بطور ناشیانه محل تولد زرتشت، پیامبر ایرانی را آن سرزمین، که خود را نیز از ساکنین آنجا می دانند، می نامند. در جایی دیگر محل تولد و رحلت زرتشت را بلخ یاد کرده اند و بدینگونه پیامبر ایرانی می شود پیامبر افغان و همه زرتشتیان هندوستان که در صدها سند و فیلمهای تاریخی، خود را ایرانی می دانند و داستان سفر آنها که از جنوب ایران به هندوستان در کتاب «سنجان» مستند شده است را نادیده می گیرند و یا اساسن از وجود چنین کتابی بی خبر می باشند.
حال حتی اگر بپذیریم که منطقه آریانا حقیقتن وجود خارجی داشته است، بازهم طبق نقشه های جغرافیایی، همه آن سرزمین بخشی از امپراتوری های ایران بوده است.
در این ارتباط به صفحه زیر توجه بفرمایید.
- تحریف در مورد زرتشت پیامبر ایرانی
در تصویر فوق از ویکی پدیا، محل زندگی و رحلت زرتشت را بلخ نامیده است . مطلبی که از اساس نادرست است و در هیچ سند معتبری دیده نشده است. توجه کنید به اسناد زیر در مورد زرتشت: [لینک زرتشت، آدرس، در انتهای این قسمت ]
در بریتانیکا:
" زرتشت یک رفرمیست و پیامبر ایرانی است. محل تولد او احتمالن در شرق ایران است." [منبع زرتشت ایرانیکا]
در مورد زرتشت بی بی سی می نویسد:
" زمان و محل دقیق تولد زرتشت مشخص نیست اما حدس زده میشود زمانی بین ۶ هزار تا ۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح زندگیکرده است. زادگاه او هم مشخص نیست و مناطق مختلفی مانند ری، آذربایجان، خوارزم و سیستان برای آن گفته است."
".... تاثیر او(زرتشت) که گاهی یک مصلح اجتماعی یا یک معلم اخلاقگرا هم معرفی شده، چنان در تاریخ و فرهنگ ایران پر رنگ است که آلبرت دی یونگ، استاد ادیان باستان و دینشناسی تطبیقی در دانشگاه لایدن هلند، معتقد است میتوان زرتشت را نماد هویت ایرانیان دانست." [بی بی سی- زرتشت]
در منابع معتبر دیگر، زادگاه زرتشت را در شهرهایی مانند شهرری، آذربایجان، خوارزم، سیستان، خراسان و آمل برشمردهاند.
در پاراگراف بعدی همان اسکرین شات فوق نوشته شده:
" اسکندر بزرگ و نیروهای مقدونی وی در سال ۳۳۰ قبل از میلاد پس از شکست دادن داریوش سوم در نبرد گوگاملا وارد افغانستان!!! شدند."
در همین جمله حداقل سه مشکل اساسی یافت می شود:
۱- اسکندر را فقط مخالفان ایران باستان، بزرگ خطاب می کنند، ایرانیان باستان وی را اسکندر گجستک یا گجسته در مقابل خجسته نامیده بودند.
۲- شاهنشاه داریوش سوم را بدون لقب شاهی با اسم "داریوش سوم" می نامد. در سطور ماقبل هم شاهنشاه داریوش بزرگ را داریوش اول می نامد. آنچه گفته شد نظر من نیست بلکه در تمام متون بین المللی نیز او را داریوش بزرگ نامیده اند. (Darius the Great)
۳- از کشوری صحبت می کند که قرنها بعد از آن واقعه، همانطور که شرح آن رفت در سال ۱۹۱۹ میلادی تشکیل شد و نام افغانستان را بریتانیا بر آنجا تحمیل نمود.
با آنالیز موارد فوق، در واقع مقصود آنست که نشان داده شود، شخص نویسنده این متون، قطعن یک تاریخ دان نبوده که هیچ، بسیارهم نسبت به فرهنگ و تاریخ ایران مغرض بوده است. اگر فقط همین یک صفحه از ویکی پدیا را مطالعه کنید به ده ها مورد از این بی اخلاقی و تحریف تاریخ برخواهید خورد.
این بخش را با پاراگراف زیر به پایان می بریم:
" اوستا که به زبان باستانی ایرانی شرقی اوستایی نوشته شده است، دستاورد بزرگ موبدان زرتشتی دانشمند است که در دوره ساسانیان، یعنی در دورانی به دور از زمانه، انواع روایات نوشتاری و شفاهی را گردآوری، ویرایش و تدوین کردند." [در مورد اوستا در انتهای این قسمت]
پایان قسمت چهارم
قسمت پنجم در این وبلاگ
قسمت پنجم در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان
تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان: Jpvdt äsjvni , sdsjlhjdö jhvdo fhsjhkd hdvhk_rslj +ihvl
ترجمه همه اسناد از زبان انگلیسی و آلمانی به فارسی: فرامرز تابش
۴- زیرنویس ها و اسناد مربوط به این قسمت (قسمت چهارم- تحریف گسترده تاریخ ایرانزمین تا انتهای " - تحریف در مورد زرتشت پیامبر ایرانی"
[منبع: همان سه تصویر فوق در لینک زیر]
https://wolas.beepworld.de/apps/imprint
https://en.wikipedia.org/wiki/Mirwais_Hotak#cite_note-bw-7
..............
[منابع: غزنویان و غیره]
https://magerta.ir/news/scientific/research-on-ghaznavids/
https://www.beytoote.com/art/negah-gozashte/people-were02-ghaznavids.html
http://taghvimetarikh.com/%D8%B3%D9%84%D8%AC%D9%88%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%86/
https://iranmonument.com/%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86/
و ده ها سایت معتبر دیگر
..............
[منبع: Edmund Bosworth در ایرانیکا در مورد غوریان]
سند یازدهم از صفحه تحریف نشده:
GHURIDS (or Āl-e Šansab), a medieval Islamic dynasty of the eastern Iranian lands. They began as local chiefs in Ḡūr (q.v.) in the heartland of what is now Afghanistan, but became a major power from the mid-12th century until the opening years of the 7th/13th century. Ḡūr was then the nucleus of a vast but transient military empire which at times stretched from Gorgān (q.v.) in the west to northern India in the east, only to be overwhelmed by the Ḵᵛārazmšāhs (q.v.; see also CHORASMIA ii) and to disappear, as far as the eastern Iranian lands were concerned, on the eve of the Mongol cataclysm., C.
Edmund Bosworth. , “GHURIDS” Encyclopædia Iranica, online edition
https://iranicaonline.org/articles/ghurids
در مورد غوریان و تحریف افغانها در تاریخ
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86#cite_ref-11
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%87%D8%AF%D9%87_%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3
..............
[منبع: نگاهی مختصر به تاریخ اقوام در افغانستان ،سید محمد باقر مصباح زاده ، صفحات ۸ و ۹]
..............
[منبع: در مورد آریانا - Singh, Upinder (2006). Delhi: Ancient History. p. 85]
.............
[لینک زرتشت آدرس]
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 [
..............
[منبع زرتشت ایرانیکا]
https://www.britannica.com/biography/Zarathustra
..............
[بی بی سی- زرتشت]
https://www.bbc.com/persian/arts/2012/03/120322_l51_great_persians_zoroaster_bio
..............
[این صفحه سرشار است از جعلیات]
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
..............
[در مورد اوستا]
https://iranicaonline.org/articles/zoroastrianism-i-historical-review
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر