تحریف و تخریب گسترده و سیستماتیک تاریخ باستانی ایران- قسمت دوم

 

فایل صوتی مقاله برای نابینایان در انتهای مقاله

تاریخ انتشار این مقاله:   بیستم اکتبر ۲۰۲۳ میلادی

 توجه داشته باشید لینک های زیر مربوط به قسمتهای مختلف مقاله در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان می باشند. برای یافتن قسمتهای دیگر مقاله در این وبلاگ به بخش «صفحات» و یا «بایگانی وبلاگ» در کنار همین صفحه مراجعه کنید.

مطالعه قسمت اول

 

 قسمت دوم

مطالعه قسمت سوم

مطالعه قسمت چهارم

مطالعه قسمت پنجم

 مطالعه قسمت ششم

 

قسمت دوم

خراسان بزرگ

خراسان به مفهوم سرزمینی می باشد که خورشید در آن طلوع می کند. این منطقه، بخش وسیعی از سرزمینهای امپراتوری هخامنشیان تا انتهای امپراتوری افشاریه و زندیه را در بر می گیرد. پس از جدائی بخشهای زیادی از خاک امپراتوری ایران یا پرشیا در طول تاریخ، تا انتهای قاجار، در جغرافیای مدرن امروزی، خراسان بزرگ بخش وسیعی از شرق کشور کنونی ایران، همه تاجیکستان و افغانستان کنونی و بخش های بزرگی از ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان و ترکمنستان کنونی را شامل می شود.

بنابر اعتقاد برخی از پژوهشگران تاریخ ایرانزمین، در زمان ساسانیان، خراسان یکی از چهار بخش بزرگ آن سرزمین، شامل بلخ، نیشابور، مرو و هرات بوده است.

در این مورد منابع زیادی در سوشیال مدیا موجود است که موید مطلبی است که گفته شد. در این مقاله برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می شود.  [منابع خراسان بزرگ در انتهای این قسمت]

 


دو قبیله بزرگ در فلات شرقی ایران یا خراسان بزرگ

از دوران ایران باستان در زمان امپراتوری هخامنشیان تا هم اکنون نیز، در آن گستره وسیع، یعنی ایران،  که به تدریج کوچک و کوچکتر شد، اقوام زیادی با آداب و رسوم و حتی  با زبان و در وجهی دیگر، با لهجه های متفاوت می زیسته اند. در منطقه خراسان بزرگ در فلات شرقی ایران، همراه با اقوامی دیگر، دو ایل یا قبیله بزرگ پشتون به نام های اَبدال  که بعدها به  دُرانی مشهور شدند و غِلجای یا غِلزائی و البته هَزاره ها که در این مقاله مورد بحث ما قرار نمی گیرند، سکونت داشته اند.

مقدمتن باید دانست قوم پشتون بنابر تحقیقات محققی به نام جیمز  بی  ماناهان[James B. Minahan]، یکی از اقوام ایرانی تبار است.[توجه شود به زیرنویس ها] این امر کاملن صحت دارد زیرا همه خراسان بزرگ تا زمان قاجاریه، علی رغم کشمکشها و شورش های قومی که در انتهای دوران صفویه بوجود آمد، در محدوده جغرافیایی ایران قرار داشته است. [منبع دو قبیله بزرگ] 
                                                                 

تقسیم بندی خلاصه شده قوم پشتون  به ایل ها و طوایف مورد نظر ما  در این مقاله


 

یکی از زیرمجموعه های ایل غِلجایی‌، طایفه هوتکی نام داشت، در حالی که قبیله اَبدالی (بعدها دُرانی) به دو طایفه بارکزایی‌ها و سدوزایی‌ها تقسیم می شدند. در این مقاله تمرکز اصلی ما بر هوتکیان و ابدال ها می باشد و کمی هم به بارکزایی ها خواهیم پرداخت. البته قوم پشتون شامل قبایل دیگر نیز می شود که خارج از بحث ماست.

از بعد از تسلط اعراب بر ایران و ضعیف شدن ملی گرایی و هویت طلبی ملی در این سرزمین، مسئله شورش روسای قبایل ساکن در ایران برعلیه حکومت مرکزی، امری عادی بود و هر از چندگاهی در گوشه و کنار آن کشور یکی از بزرگان یک ایل یا یک طایفه، خود را شاه می نامید، به نام خود سکه ضرب زده و بر ضد حکومت مرکزی اعلام خودمختاری می کرد. بزرگان ایل های ابدال و غلجای نیز از این امر مستثنی نبودند و هر زمان که دولت مرکزی را ضعیف می دیدند، با کمک بریتانیا (کمپانی هند شرقی)عمومن در امارات قندهار و کابل و در اواخر زمان صفویه و به ویژه در زمان حکومت قاجار در امارت هرات نیز که در فلات خراسان بزرگ در شرق ایران قرار داشتند، از تابعیت حکومت مرکزی سر باز می زدند.

یک نمونه تاریخی که از حد سلطه بر یک امارت تجاوز کرد و باعث سرنگونی حکومت مرکزی ایران شد، بدست محمود هُوتَک که در زمانهای بعد در میان ایرانیان به محمود افغان شهرت یافت رخ داد که با استفاده از ضعف آخرین پادشاه صفویه، یعنی سلطان حسین صفوی که همه عمر خود را بجای کشورداری، غرق در خرافات مذهبی و لذت جویی جنسی بود، به وقوع پیوست و از سال ۱۷۲۲ تا ۱۷۲۵ میلادی بر ایران حکم راند. در این ماجرا یکی از خفت بار ترین وقایع تلخ تاریخی ایرانزمین به وقوع پیوست، زیرا خود سلطان حسین صفوی با دست خودش تاج شاهی را بر سر دشمن خانگی نهاد. تا به امروز تاریخ دانان ایرانی از این واقعه به عنوان یک ننگ تاریخی در پادشاهی ایرانزمین یاد می کنند، گرچه محمود از کشوری بیگانه به مرکز حمله نکرده بود و در هر حال خودی محسوب می شود.


در کتاب رستم التواریخ، رستم الحکما در مورد شخصیت شاه سلطان حسین می نویسد:

" از آثار ضعف دولت و اقبال آن سلطان جمشید نشان، آنچه به ظهور رسید، اول این بود که طبع اشرفش از اسب سواری متنفر شده و مایل به خر سواری شده بود و با زنان خاصه خود به باغ‌ها و بوستان‌ها و مرغزار‌ها بر خر مصری یراق مرصع، سوار شده، تشریف می‌بردند و به هر قریه که داخل می‌شد، زنان و دختران آن قریه، بی چادر و پرده به استقبالش می‌آمدند.  ....... او به شدت به روابط جنسی علاقه‌مند بود و روزی هزار زن را به عقد خود درآورده و بعد از کام گرفتن از آن‌ها همه را طلاق می‌داد.... "[منبع: باشگاه خبرنگاران جوان در انتهای این قسمت]


البته این قسمت آخر بسیار غلوآمیز است و تعداد هزار رابطه جنسی در یک روز آنهم هر روز، از واقعیت بسیار  بسیار دور است و برای من قابل قبول نیست.

دومین مورد آن، اشرف هُوتَک (اشرف افغان) پسر عموی محمود بود که پس از او از تاریخ ۱۷۲۵ تا ۱۷۲۹ میلادی بر اریکه قدرت ماند. هوتکیان جمعن هفت سال بر ایران حکم راندند. هرآنچه به غیر از این، نوشته باشند، تاریخ سازی می باشد. ضمن آنکه هوتکها که شاخه ای از غلجایی های ‌پشتون از فلات شرقی ایران بودند، بیگانه به حساب نمی آمدند، زیرا از اقوام ساکن در همان پهنه گسترده ایرانزمین محسوب می شدند.

درست به همین دلیل آنچه در منابع افغانستان کنونی در مورد پادشاهی هوتکها بر ایران آورده شده و آنها را از سلسله های شاهی ایران نامیده اند کاملن صحیح است. با این تفاوت که این امر فقط در مورد همین دو فرد یعنی محمود و اشرف هوتکی صدق می کند که مجموعن تا ظهر نادرشاه هفت سال دوره پادشاهی آنها بود.

در یک تحریف تاریخی، مدت حکومت هوتکیان بر ایران را از ۱۷۰۹ تا ۱۷۳۸ به عبارتی از زمان میر ویس هوتکی یعنی ۲۹ سال عنوان کرده اند که البته آنطور که خواهیم دید صحیح نمی باشد. [رجوع شود به اسکرین شات شماره ۱۶۵]

 



خودمختاری نسبی قندهار از حکومت صفویه (۱۷۰۹ میلادی)

میرویس خان هوتک [Mir Wais Khan Hotak]  پدر محمود افغان و بنیانگذار قبیله مستقل هُوتَک قندهار، بخشی از طایفهٔ غِلجی یا غیلزای و از قوم پشتون بود. یکی از کارهای او شورش بر علیه حکومت مرکزی در حوالی ۱۷۰۹ میلادی در زمان شاه سلطان حسین اول بود. در اینجا باید بیاد داشت که شاه سلطان حسین دوم تنها چند ماه بطور غیر رسمی خود را پادشاه ایران می دانست و در تاریخ ایران محلی از اعراب ندارد. از اینرو هر کجا در این مقاله از شاه سلطان حسین صحبت به میان آید همان سلطان حسین اول مورد نظر است.


در زمان قدرت گیری میرویس در میان طایفه خود، گرگین خان گرجی از طرف سلطان حسین صفوی به عنوان والی و حاکم ایالت قندهار تعیین شده بود. برخی منابع این تصمیم را یکی از بزرگ ترین اشتباهات سلطان حسین می دانند، زیرا به اعتقاد این منابع، این شخص از قوم پشتون و آداب رسوم آنها بی خبر بود و گفته می شود به آزار و اذیت مردمان غلجی و دیگر طایفه ها پرداخته بود.

باید بیاد داشت آنطور که در منابع مختلف قابل مشاهده است، میرویس ابتدا قصد شورش بر علیه حکومت مرکزی را نداشت. گفته شده است که او به اصفهان می رود تا به سلطان حسین صفوی از دست گرگین خان شکایت کند اما در آنجا کارگزاران سلطان حسین او را مورد آزار و تحقیر قرار می دهند. این کینه باعث می شود تا میرویس در قندهار بر علیه گرگین شورش کند و او را به قتل برساند.  این زمانی است که حکومت مرکزی، از کل ایران غافل و از امور کشور بی اطلاع بود، زیرا زمانی که رئیس یک مملکت دائمن مشغول عیش و عشرت باشد، وزرا و دیگر کارگزاران نیز فاسد خواهند شد. در چنین وضعیتی میرویس خود را حاکم ایالت قندهار معرفی کرد و این ایالت تا زمان بر روی کار آمدن نادرشاه عمومن در اختیار دودمان هُوتَک از ایل غلجی باقی ماند. در این رابطه تحریف کنندگان تاریخ ایران، یک شورش ساده و متداول بر علیه حکومت مرکزی را به عنوان سلطه کامل بر ایران محسوب نموده، تسلط هوتکیان بر ایران را از هفت سال به ۲۹ سال تغییر داده اند. [رجوع شود به اسکرین شات شماره ۱۶۵ ]  [منابع هتکیان در انتهای همین قسمت]

قبل از آنکه بتوانیم بحث را ادامه دهیم، لازم است دو مسئله مهم توضیح داده شوند.

 

 

تعریف دو مفهوم اساسی

شاه و پادشاه

در طول تاریخ حداقل ۲۵۰۰ ساله ایرانزمین، این کلمه در سه حالت خاص مورد استفاده بوده است:

           ۱- در مورد افرادی صدق می کند که در یک کشور مستقل،  یکپارچه و قانونی، تاج گذاری نموده اند که در آنصورت موجودیت  یک                   سرزمین مستقل و ثبت شده، لازمه تاج گذاری می باشد. مانند همه شاهان ایران و تاج گذاری آنها در همان محدوده فرمانروایی.

 

           ۲- شاه در عرفان ایرانی به مفهوم خدا و یا شخصی می باشد که از چنان درجه پیشرفت روحی، بطور خاص و یا عام، برخوردار است که               بالاترین تقرب به مبدأ اصلی خلقت را کسب کرده باشد. مانند شاه خوشین در میان عرفای اهل حق.

 

           ۳- خارج از بند اول و دوم، برخی اوقات در برخی مناطق ایران، در جای جای آن، افراد عامی، بزرگان ایل یا طایفه خود را شاه می                     نامیدند و این لقب بعضن روی اسم آنها باقی می ماند. مانند احمد شاه مسعود که فردی ادیب و نیک  نفس و یک فرمانده نظامی و                           مدتی وزیر دفاع افغانستان بود.   این امر در هندوستان نیز رواج فراوان داشت و هر خان و حاکم چند روستا را مردم عادی، راجا                        به مفهوم شاه می نامیدند. با این حساب، بزرگترین  و قدرتمندترین راجاها، به ماهاراجا یا پادشاه  مشهور می شد.

 

            پادشاه یا شاهنشاه واقعی نیز بطورکلی به مفهوم پادشاهی می باشد که بر شاهان دیگر حاکم است، مانند کورش، داریوش و مانند آن.


امپراتوری

طبق تعریف دیکشنری کمبریج، امپراتوری به گروهی از کشورهایی(سرزمین هایی) اطلاق می شود که تحت حاکمیت یک شخص، یک دولت و یا یک کشور خاص اداره شوند.[ امپراتوری-کمبریج در انتهای این قسمت]


در ادامه بحث، مقدمتن  باید در نظر داشت که در یک پژوهش عمیق به این واقعیت برمی خوریم که بریتانیا مخترع اکثر القاب مانند سِر، دوک، دوشز، بارون و غیره بوده است و هر کجا قصد تجزیه یک کشور را داشته، با بزرگ کردن یکی از روسای قبیله آن منطقه و دادن آن القاب به او و البته پول، عوامل آن منطقه را به فرمانبری از او تهییج نموده، بوسیله او کار تجزیه را به انجام رسانده است.

وینستون چرچیل [Winston Leonard Spencer Churchill] بر اساس همین فرهنگ استعماری بریتانیا معتقد بود:

" یک آدم کوچک را انتخاب کن او را بزرگ جلوه بده و بهترین راندمان را از او بگیر. " ( نقل به مضمون)

 

با این وصف، شاه خواندن میرویس فقط می تواند جنبه احترام از طرف اهالی طایفه خود در قندهار را داشته باشد، زیرا حتی اگر بپذیرم که او حقیقتن خود را شاه می دانسته و یا حتی تاج گذاری هم کرده باشد که من آن را بعید می دانم، این امر از نظر تاریخی بی ارزش و بی اعتبار است، زیرا در آن زمان هنوز کشوری مستقل از ایران وجود نداشت که یک شاه و یا سلطان، لازمه آن باشد، ضمن آنکه خودمختاری مورد ادعای میرویس در مورد ایالت قندهار هرگز از طرف حکومت مرکزی با همه ضعفی که داشت به رسمیت شناخته نشده بود. با این حال حتی پس از مرگ ویرویس تا پایان حکومت هوتکیان با سرنگونی اشرف هوتکی (اشرف افغان) در ایران، بوسیله نادرشاه افشار، قندهار تحت سلطه این طایفه باقی ماند.


در مورد اطلاق لفظ امپراتوری به سلسله هوتکها نیز اغراق زیادی شده است. این بدان مفهوم است که حتی در دوره محمود و اشرف هُوتَک (محمود و اشرف افغان) که از تاریخ ۱۷۲۲ تا ۱۷۲۹ میلادی بر ایران حکم می رانند نیز نمی توان سلسله هوتکی را امپراتوری نامید، زیرا به عقیده من در آن زمان، ایران با از دست دادن مناطق وسیعی از آن، از حالت یک امپراتوری خارج شده بود. امری که در دوران افشاریه مجددن احیا شد. با این حال در برخی نقشه ها و متون برجای مانده، هنوز ایران در زمان صفویان با عنوان امپراتوری ثبت شده است.

با وصف آنچه گفته شد، از نظر تاریخی و منطقی، به غیر از محمود و اشرف، هیچ کدام از افراد سلسله هوتکیان را نمی شود شاه دانست. و بطورکلی این سلسله هرگز یک امپراتوری نبوده است، مگر در همان هفت سال حکومت محمود و اشرف. در وبلاگ های جعلی در این مورد تحریفات اغراق آمیز حیرت آوری شده است که به آنالیز برخی از آنها خواهیم پرداخت.

 

از بررسی حکومتهای گورکانیان چنین به نظر می رسد که یک عامل اساسی دیگر در قوت قلب دادن به میرویس برای شورش بر علیه حکومت مرکزی و تصرف قندهار، دخالت گورکانیان بود که تا قبل از سلطان حسین صفوی همیشه از ایران در هراس بودند. از آنجا که کمپانی هند شرقی بریتانیا از دوران حکومت جهانگیرشاه گورکانی مابین سالها ۱۶۰۵ و ۱۶۲۷ میلادی به این سلسله نفوذ کرده بود، باعث شد بیش از یک قرن بعد، پس از شگرد هوشمندانه نادرشاه در ابقای محمدشاه گورکانی در مقام خود، که به آن خواهیم پرداخت، این شاه تحقیر شده گورکانی، البته با اشاره لردهای کمپانی هند شرقی، سربازان بازمانده میرویس، محمود و اشرف هوتک را یاری دهد و آنها را مخفی کند و این همان عامل اصلی برافروختن خشم نادر بود.

در اینجا، این بخش را با دو پاراگراف کوچک در مورد محمود و اشرف هوتکی (افغان) به انتها می بریم.



در مورد محمود هوتکی (محمود افغان)

" سربازان افغان به شاهزادگان، زنان و وزرا و بزرگان دولت صفوی حمله کرده و همه را از دم تیغ گذراندند و سپس همه را پهلوی هم خوابانده و در منطقه چهارحوض به صورت دسته جمعی دفن کردند. روایت است که شاه سلطان حسین خود به میدان نقش جهان رفت تا فرزندانش را نجات دهد. گویا یکی از کودکانش از ترس به او پناه آورده و پشت او پنهان شده است. با این حال، محمود به سربازانش دستور داد که کشتار را ادامه دهند. یک سرباز به سمت شاه صفوی رفته و حتی با خنجری به دست شاه نیز زخمی وارد کرد، سپس کودک را از شاه جدا کرده و او را ذبح نمود."


شاه صفوی مرگ همه خانواده اش را دید، با این حال، قادر به انجام کاری نبود. او در اتاقکی با یکی از همسران و یک غلامش زندانی می‌شود و صبح و شب به دعا و استغفار می‌پردازد. .... محمود افغان پس از جنایاتش در اصفهان دچار جنون می‌شود.


در شبکه اطلاع رسانی افغانستان در این مورد چنین آمده است:

" ... یک خطر همچنان برای سلطان محمود وجود داشت و آن خطر، همان ولیعهدی بود که از اصفهان خارج شده بود و به قزوین رفته بود. محمود یکی از سرداران خودش به نام امان الله خان را به قزوین فرستاد. آن شهر را محاصره کردند. طهماسب فرار کرد و این شهر به تصرف افغان ها درآمد. کارهایی در آن شهر کردند که موجب شورش مردم قزوین شد که در آن چهار هزار افغانی کشته شدند. خود امان الله خان نیز در قزوین زخمی شد و عقب نشینی کرد و به اصفهان برگشت.

محمود افغان با این اتفاق، خشمگین شد و ضیافتی را در اصفهان تشکیل داد و بزرگان آن شهر را جمع کرد و همه را از دم تیغ گذراند. دستور قتل عام درباریان را صادر کرد و دوازده تن از پسران و شش تن از برادران شاه را کشت. حتی یک طفل هفت ساله ای بنام باقر میرزا را از دامان پدرش شاه سلطان حسین جدا کردند و کشتند. بدین ترتیب قتل عامی صورت دادند.

از تقدیر الهی، دو روز بعد از این کشتار، محمود افغان دچار جنون شد؛ بگونه ای که اطرافیانش مجبور شدند او را دستگیر کنند و پسر عمویش اشرف را در سال ۱۱۳۷ قمری یعنی دو سال بعد از تصرف اصفهان جانشین او کنند و بعدا نیز ناچار شدند محمود را خفه کنند."


 

در مورد اشرف هوتکی (اشرف افغان)

به گزارش هلندیهای مقیم ایران در آن دوره، اشرف به داشتن درباری پرشکوه و جلال دل‌بستگی داشت و بیشتر اوقاتِ خویش را به شکار و ساختن بناهای جدید اختصاص می‌داد. او در نظر داشت شهر جدیدی در اصفهان بنیاد نهد که تنها هوتکها (افغانها) حق زیستن در آنجا را داشته باشند. وی برای بنای این شهر فرمان داده بود که کاروان‌سراها و بسیاری از خانه‌ها و مغازه‌های مرکز شهر را ویران کنند. (فلور، همان، ۲۲-۲۳) [منابع محمود و اشرف هتکی(افغان) در انتهای این قسمت]

 پایان قسمت دوم

قسمت سوم در این وبلاگ

قسمت سوم در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان


 

تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش

کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان:  Jpvdt äsjvni , sdsjlhjdö jhvdo fhsjhkd hdvhk_rslj n,l  


ترجمه همه اسناد از زبان انگلیسی و آلمانی به فارسی: فرامرز تابش




۲-همه زیرنویس ها و اسناد مربوط به این قسمت (قسمت دوم- خراسان بزرگ تا انتهای "در مورد اشرف افغان")

 

[منابع خراسان بزرگ]

لغت نامه دهخدا

و همینطور

Khurasan", The Encyclopaedia of Islam, page 55. Brill.

In pre-Islamic and early Islamic times, the term “Khurassan” frequently had a much wider denotation, covering also parts of what are now Soviet Central Asia and Afghanistan; early Islamic usage often regarded everywhere east of western Persia, sc. Djibal or what was subsequently termed 'Irak 'Adjami, as being included in a vast and ill-defined region of Khurasan, which might even extend to the Indus Valley and Sind.

Khorasan". Encyclopaedia Britannica Online. Retrieved 2011–11–21.

Khorāsān was first named, however, by the Sāsānians (beginning in the 3rd century BC), who organized their empire into four quarters (named from the cardinal points), Khorāsān being literally the “Land of ....

 

Olivier Roy. I.B.Tauris, 2000. ISBN 1-86064-278-0 pp.3

The new Central Asia: the creation of nations Volume 15 of Library of international relations.

 

Farid ad-Din ʻAttār's Memorial of God's friends: lives and sayings of Sufis Classics of Western spirituality. Paul Losensky. Paulist Press, 2009. ISBN 0-8091-4573-1 pp.13

.................................

[منبع دو قبیله بزرگ]

 James B. Minahan,(30 August 2012)

Ethnic Groups of South Asia and the Pacific: An Encyclopedia: An Encyclopedia.

.................................

[منبع: باشگاه خبرنگاران جوان]

https://www.yjc.ir/fa/news/7618470/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%D8%AF%DB%8C-%D8%B5%D9%81%D9%88%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%84%D9%88%DB%8C-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%B3%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AF

.................................

[رجوع شود به اسکرین شات شماره 165]

[Mir Wais Hotak Hotak]

(ميرويس نيکه یا میرویس بابا. در زبان پشتو ویر ویس به مفهوم پدربزرگ است.) یا میر ویس بن شاه عَلَم

.................................

[امپاتوری- کمبریج       https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/empire]

.................................

[Ghilzai]

[منابع هتکیان]

https://dbpedia.org/page/Mirwais_Hotak

Mir Wais Khan Hotak (* 1673; † 1715) war ein paschtunischer Stammesführer der Ghilzai aus Kandahar, der die Hotaki-Dynastie gründete, welche Persien von 1722 bis 1729 beherrschte

.................................

[منابع محمود و اشرف هتکی(افغان)]

-باشگاه خبرنگاران جوان

https://www.yjc.ir/fa/news/7618470/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%D8%AF%DB%8C-%D8%B5%D9%81%D9%88%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%84%D9%88%DB%8C-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%B3%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AF

-شبکه اطلاع رسانی افغانستان

http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=81071

https://www.cgie.org.ir/fa/article/230642/%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D9%81-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86

 

a group of countries ruled by a single person, government, or country:

https://dictionary.cambridge.org/de/worterbuch/englisch/empire




   اسکرین شات ۱۶۵       


 

 

 

 

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر