بمباران هیروشیما و ناکازاکی
و دو پیآمد مثبت و تعیین کننده جهانی آن
قسمت پنجم (قسمت آخر)
مطالعه قسمت چهارم
مطالعه قسمت سوم
مطالعه قسمت دوم
مطالعه قسمت اول
قسمت پنجم (قسمت آخر)
نتیجه مثبت دوم ناشی از پایان جنگ پاسیفیک
- چین و کشورهای دیگر شرق آسیا
همانطور که شرح آن رفت، جنگ جهانی دوم، ابتدا در شرق آسیا در جولای ۱۹۳۷ با حمله امپراتوری ژاپن به جمهوری چین و یک سال پس از آن، با درگیری شدید این امپراتوری با اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد و در اول سپتامبر ۱۹۳۹ با حمله هیتلر به لهستان، در اروپا نیز امتداد یافت و در اثر یک حمله ناگهانی و بدون اعلام جنگ، از طرف ژاپنی ها به نیروی دریائی ایالات متحده در پرل هاربر هاوائی که باعث ورود آمریکا به صحنه درگیریها شد، به یک جنگ تمام عیار جهانی تغییر چهره داد.
در این ارتباط در قسمتهای قبلی این مقاله، به میزان خشونت و ددمنشی ارتش ژاپن پرداختیم و در انتها، یکی از نتایج مثبت بمباران دو شهر هیروشیما و ناکازاکی را مورد بررسی قرار دادیم. در این قسمت که آخرین بخش از این مقاله می باشد، به دومین اثر مثبت بمباران اتمی دو شهر ژاپن، که حداقل باعث پایان جنگ پاسیفیک شد و برخی دیگر از اثرات خاتمه جنگ می پردازیم.
دومین نتیجه اساسی و بزرگ دیگری که بر اثر تخریب ماشین جنگی امپراتوری ژاپن که به دنبال بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی حاصل آمده بود، تغییر در اوضاع بشدت نابسامانی بود که چین از کمی قبل از جنگ جهانی، تا انتهای این جنگ، بر اثر شرارتهای امپراتوری ژاپن، بدان دچار بود و سرنوشت شومی را برای جمعیتی حدود یک میلیارد و سیصد تا یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر چینی رقم زده بود. هنگامی که جمع کثیری از زنان و دختران چینی وادار به دادن سرویس اجباری جنسی به سربازان مغرور ژاپنی می شدند، پدران، برادران و حتی پسران کم سن و سال این زنان، در تریاکخانه هایی که در هر زاویه از شهر و دهات قابل دستیابی بودند، در نشئگی ناشی ازمواد مخدر، همه ظلم و ستمی که توسط ارتش اهریمنی ژاپن بر آنها و خانواده شان می رفت را بدست فراموشی می دادند. بطورکلی می توان گفت شیرازه کارها از دست رفته بود و جنگ مابین کمونیستها و جمهوری چین، دو مدعی امپراتوری فرسوده و مضمهل چین، وضعیت را پیچیده تر کرده بود، طوریکه فقر، فحشاء و فساد در همه نقاط چین بچشم می خورد.
بعد از بمبارانهای اتمی دو شهر ژاپن که منجر به تسلیم شدن این کشور و پایان یافتن جنگ پاسیفیک شد، چهار سال دیگر درگیریهای کمونیستهای مائو تسه تونگ با رقیب اصلی خود، یعنی کومینتانگ، بر ویرانیها افزود تا آنکه در سال ۱۹۴۹ مائو با از بین رفتن مشکل بزرگی به نام امپراتوری ژاپن، توانست بر این رقیب فائق آمده و آنها را تا جزیره تایوان عقب براند. شاید بتوان ادعا نمود که حداقل یکی از دلایل تنش شدید کنونی چین با تایوان در همین جریان ریشه دارد.
در هر حال اگر از عدم اجرای حقوق بشر و کمبود و یا نبود آزادی های سیاسی، کشتار دستجمعی مخالفان و همینطور از وعده های بزرگی که مائو به چینی ها داده بود و هرگز اجرائی نشدند و مسائلی از این دست بگذریم، مائو و دوستانش توانستند حداقل مسئله فاحشه های اجباری و اعتیاد گسترده را در چین از بین ببرند و یک زندگی، در حد کمی بالاتر از فقر را در سراسر آن سرزمین پهناور مهیا نمایند.
ملی کردن صنایع سنگین خصوصی و اصلاحات ارضی نیز کمی وضعیت نابسامان دهقانان و کارگران را بهبود بخشد. البته نباید فراموش کرد که در جریان جنگ، ایلات متحده آمریکا مبلغی متجاوز از ۵ میلیارد دلار آن زمان به چین کمک نموده بود.
در نتیجه پایان جنگ پاسیفیک که نقطه انتهایی جنگ جهانی دوم نیز بود، همه کشورهای مستعمره ژاپن آزاد شده به کشورهای مستقلی با قوانین جدید مترقی تر از پیش تبدیل شدند.
- نتیجه مثبت جنگ دوم برای همه جهان
همانطور که در ابتدای این مقاله در شماره اول نیز بدان اشاره شد، هر پدیده، از جمله ایجاد جنگهای کوچک و بزرگ، دارای دو جنبه و نتیجتن دو نوع تأثیر می باشند. نتیجه اول آن، امریست شناخته شده برای بشر و آن چیزی نیست جز ویرانی، کشتار، فرزندان بی پدر و گاه بی پدر و مادر، و والدینی که بچه های خود را از دست داده اند و مسائلی از این دست. اما جنبه دیگر جنگ به عنوان نتایج غائی، باید کمی بیشتر آنالیز شوند. در این رابطه دو نوع اثرات را می توان بررسی نمود. اثرات مثبت جمعی، در رفع نقایص قوانین کشوری و بین المللی و ایجاد سازمانهای جهانی نوین که قرار است حافظ صلحی پایدارتر در جهان باشند و اثرات مثبتی که بدین واسطه در روند سیرکمال روحی انسانها ایجاد می شوند.
۱- ایجاد سازمان ملل
پیش نویس منشور سازمان ملل پس از جنگ جهانی دوم در ۲۵ آوریل ۱۹۴۵، با شرکت نمایندگان ۵۰ دولت در سانفرانسیسکو تهیه و در ۲۵ ژوئن ۱۹۴۵ تصویب و در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵، زمانی که سازمان ملل فعالیت خود را آغاز کرد، لازم الاجرا شد.
بر اساس این منشور، اهداف این سازمان، شامل حفظ صلح و امنیت بین المللی، حفاظت از حقوق بشر، ارائه کمک های بشردوستانه، ترویج توسعه پایدار، و حمایت از قوانین بین المللی است. یکی دیگر از اهداف اصلی، جلوگیری از جنگ های آینده جهانی می باشد.
۲- اعلامه حقوق بشر
همانطور که شرح آن در شماره پیش رفت، این قطعنامه که در تاریخ دهم دسامبر ۱۹۴۸ توسط کمیته سازمان ملل متحد تهیه شده بود، توسط مجمع عمومی به عنوان قطعنامه ۲۱۷ در سومین جلسه، پذیرفته شد و به عنوان اولین گام در تدوین منشور بینالمللی حقوق بشر در سال ۱۹۶۶ تکمیل و در سال ۱۹۷۶ لازمالاجرا شد. این منشور با ۳۰ اصل خود، حقوق انسانها را تعریف می کند که قرار است بوسیله سازمان ملل تضمین شود.
۳- طرح مارشال
این طرح، ابتکاری بود که توسط جورج سی مارشال، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده که از ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ در مسند کار بود در تاریخ شانزدهم آپریل ۱۹۴۸ به اجرا درآمد و به نام وی نامگذاری شد. وی به همین دلیل جایزه صلح نوبل را در سال ۱۹۵۳ دریافت کرد.
این کمک که مبلغ ۱۳ میلیارد و یکصد و بیست میلیون دلار، معادل حدود ۱۴۲ میلیارد دلار فعلی بود، همه کشورهای متحد آمریکا و حتی آلمان و اتریش و اتحاد جماهیر شوروی را نیز شامل می شد.
اقتصاددانان معتقدند، اجرای این طرح، باعث تسریع رشد اقتصادی در کشورهای دریافت کننده این کمکها شد.
۴- طرح اصل چهارم
در واقع برگرفته از نکته چهارم از یک سخنرانی ترومن در سال ۱۹۴۹ در باره وضعیت آمریکا پس از جنگ بود. این طرح تقریبن همه جهان را پوشش می داد، زیرا هدف تعیین شده برای آن، ریشه کن کردن فقر ناشی از جنگ جهانی دوم در جهان بود. این طرح در تاریخ بیستم ژانویه ۱۹۴۹ به اجرا در آمد.
در چارچوب این برنامه، توافقنامه ای در تاریخ نوزدهم اکتبر ۱۹۵۰ در تهران بین هری اف. گریدی (Henry F. Grady) سفیر آمریکا و نخست وزیر وقت ایران، حاج علی رزم آرا به امضا رسید و کمیسیون توسعه روستایی ایران و آمریکا تأسیس شد. به عنوان بخشی از برنامه نکته چهارم، ۱۲,۰۰۰ معلم ابتدایی و دبیرستان آموزش دیدند، ۲۰۰ مدرسه جدید ساخته شد و ۲۰۰ مدرسه تعمیر شدند. [سند 1]
در زمان پرزیدنت آیزنهاور، دامنه کمکهای مرتبط با این برنامه، با موافقتنامههای اقتصادی جدیدی که بین طرفین به امضا رسید، از این حدود هم فراتر رفت.
در اینجا ذکر یک نکته از اهمیت زیادی برخوردار است و آن اینکه، در دوران اشغال ایران توسط بریتانیا از جنوب و اتحاد جماهیر شوروی از شمال، ایران لطمات مالی و جانی زیادی را متحمل شد. برای مثال با اقدامات ضد انسانی ارتش بریتانیا، حدود هشت میلیون ایرانی از گرسنگی جان باختند و البته جنایات ارتش شوروی در شمال ایران و طرح آنها برای جدائی آذربایجان از خاک ایران، بر کسی پوشیده نیست. در این دو مورد اخیر در آینده مقالاتی را ارائه خواهم داد.
۵- تغییرات بنیادین در قانون اساسی بسیاری از کشورها
این تغییرات از جمله در هندوستان و آلمان و در سالهای بعد در گذار از جمهوری چهارم به جمهوری پنجم در فرانسه صورت پذیرفت.
در این ارتباط می توان لیست بلندی از سازمانهای مختلفی که در جهت احیاء و تضمین حقوق انسانها فعال می باشند را ارائه داد. از جمله: سازمان بهداشت جهانی، سازمان حمایت از زنان، سازمان حمایت از کودکان، انواع سازمانهای حقوق بشری در کشورهای آزاد و حتی در برخی از کشورهای استبدادی، سازمان تجارت جهانی که با پذیرفتن چین کمونیست در میان اعضا، هدف برطرف کردن مناسبات نسبتن تلخ، مابین جبهه غرب و شرق را دنبال می کرد. ایجاد سازمان سربازان پاسدار صلح، سازمان پزشکان بدون مرز و مانند آن.
البته باید اذعان کنم که بسیاری از این سازمانها، در این دوره کارائی اصلی خود را از دست داده اند، اما در اینجا هدف آن است که به اثرات مثبت آن جنگ که در واقع ننگ تاریخ مدون بشریت بود اشاره شود تا متوجه این امر بشویم که هر پدیده ناخوشایند، دارای جنبه های مثبت بسیاری نیز می باشد.
تاریخچه مختصر جنگ
در بررسی عمیق تاریخ مدون حقوقی و الهیاتی، می توان به اجتناب ناپذیر بودن وقوع جنگ در مقاطع مختلف و در نقاط مختلف جهان پی برد. جنگ از ابتدای خلقت نوع انسان یک پدیده تفکیک ناپذیر از زندگی انفرادی، قبیله ای، کشوری و منطقه ای او بوده است. اصولن جنگ زمانی به وقوع می پیوندد که دیپلماسی کارآئی خود را از دست می دهد. جنگهای اولیه، اکثرن مربوط به کشورگشائی و ایجاد مستعمرات به وقوع می پیوستند. از بزرگترین کشورهای استثمارگر جهان، می توان به امپراتوری ژاپن، روسیه تزاری و شوروی کمونیستی، بریتانیا، اسپانیا، پرتغال، فرانسه، و حتی کشورهای بسیار کوچکی مانند هلند و دانمارک اشاره نمود. تجاوز این کشورها به مناطق مختلف در نقاط دور جهان، هیچ ارتباطی به اختلاف نظر مابین آنها و کشورهای مورد تجاوز نداشته است.
در جنگهای بسیار قدیمی تر باستانی، اکثر اوقات، اختلاف نظر بر سر احقاق حقوق در یک کشور و حتی مابین افراد یک قوم بوده است. قدیمی ترین گزارشی که در این راستا موجود است در کتاب ماهابهاراتا (Mahabharata) آورده شده و مربوط می شود به جنگ کوروکشترا(Kurukshetra) در میان فرزندان یک پادشاه قدرتمند. هندوها این جریان را مربوط به حدود ۵,۰۰۰ سال پیش و اروپائیان آن را مربوط به حدود پانصد سال قبل از میلاد مسیح می دانند و این درحالی است که برخی از رگه های عرفانی اصیل هندو و همچنین من، آنرا مربوط به حدود یکصد هزار سال پیش می دانیم. در خلال این جنگ، کریشنا به این امر اشاره دارد که برخی اوقات جنگ برای احقاق حق ضروری و آخرین راه چاره می باشد . ضمنن او به پیامدهای مثبت ناشی از یک جنگ نیز اشاره می کند. در انتهای این جنگ، حق به حقدار می رسد و تغییراتی نیز در آن منطقه ایجاد می شود.
نتیجه جنگ از دیدگاه سیرکمالی
از دیدگاه ما، از آنجا که انسان یک موجود دوبُعدی تلقی می شود که در بُعد دوم خود که آن را بُعد کوانتمی می نامیم نیز دارای دو قسمت است و از آنجا که قسمت دوم این بخش کوانتمی را یک میدان مغناطیسی(روح بشری) تشکیل می دهد که دارای همه خصوصیتهای تکامل یافته حیوانات می باشد، نتیجتن، قسمت اول این بُعد کوانتمی که از طرف مبدا اصلی خلقت ایجاد می شود و تنها یکی از خصوصیتهای او، منطق می باشد، می تواند تا قبل از کسب کمال نهائی، کم یا زیاد، تحت کنترل آن قسمت دیگر قرار گیرد. همین واقعیت است که باعث ایجاد زیاده خواهی و حس غلبه بر دیگران می شود. در این میان، روان انسان که نوعی میدان مغناطیسی الکترونی- پوزیترونی می باشد و از هر دو بُعد کوانتمی و همینطور بُعد فیزیکی و نیروهای تاریک خارج از این سیستم نیز اثر می پذیرد، می تواند کدهای منفی ویژه خود، برای مثال افکار نژادپرستانه را ایجاد و حس زیاده خواهی و برتری جوئی را تشدید نماید. تجمع چنین افکارسیاهی در سطح یک کشور، می تواند تبدیل به یک فکر جمعی شده، همراه با اثراتی دیگر، باعث ترغیب سیاستمداران به تجاوز به کشوری دیگر شود، بدون آنکه دلیلی ظاهری بر آن تجاوز مرتبط باشد. موردی که در حال حاضر بر سرزمین اوکرائن از طرف متجاوز، یعنی روسیه رخ داده و در جریان است.
در این راستا باید توجه داشت که وقوع یک جنگ، معمولن اول از جانب مقاماتی در جهان موازی دیگر مورد تأیید قرار می گیرد و تنها بعد از آن است که می تواند در زمین به وقوع بپیوندد. دلیل آن هم این است که، رفتار خودپسندانه و غیراخلاقی نژادپرستانه بشر، تدریجن چنان نیروی پوزیترونی عظیمی را تولید می کند که خود باعث جذب نیروهای تاریک میان کهکشانی می شود. چنین نیروی تشدید یافته ای قادر است در مدتی کوتاه زمین را برای همیشه از موجودات زنده تهی کند. بنابراین، این نوع جنگها مانند سوپاپ اطمینان عمل کرده از وخامت اوضاع در آن حدی که گفته شد می کاهند.
از آنجا که بر اساس آموزش های بی بدیل و کامل استاد الهی، وجود انسان بر روی زمین، تنها به دلیل آشنائی خودیت حقیقی هر انسان، با خشونتهای ناشی از منبع انرژی تاریک، در جهان ماده می باشد، وقوع رخدادهای ناخوشآیند، ازجمله جنگ، امریست عادی.
انسان به جهان نیامده است که تنها، خوشی را تجربه کند، زیرا از آنجا که جهان دوقطبی می باشد، هر انسان خواه ناخواه در طول زندگی خود با وقایع تلخ نیز روبرو خواهد شد. شما نمی توانید انسانی را بیابید که در زندگی خود درد و رنج را تجربه نکرده باشد. این سیستمی است که مبدا خلقت برای کسب کمال نوع انسان در نظر گرفته است. در این سیستم، هیچ خوشی و هیچ درد و غمی پایدار نیست، اما تجربه مجموعه ای از هر دو طیف، باعث پیشرفت روحی ما می شود و این چیزی است که برای کسب آن، به این دنیای مادی آمده ایم.
در مورد وقوع جنگ بزرگی مانند جنگ جهانی دوم، به غیر از تخلیه ناخالصی های سیستم کارما(Karma) که پیشرفت روحی را در پی دارد، وجدان جمعی و جهانی انسانها را نیز تلنگر می زند و ساعت ازکار افتاده آن را مجددن به حرکت می آورد. در این میان همه آنها که جان خود را از دست داده اند، در زندگی بعدی زمینی خود، در شرایط سرنوشتی خوبی قرار می گیرند تا جبران آن دردها و رنجهای زندگی گذشته آنها بشود. درست در همینجاست که واقعیتی به نام «سیرکمال در زندگی های متوالی صعودی» که نقطه ثقل آموزش های استاد الهی می باشد، معنا پیدا می کند و تفاوت آن با آموزشهای تناسخ هویدا می شود.
پایان نظم کهن و آغاز نظمی جدید
در الهیات مسیحی یک اعتقاد وجود دارد که بر آن اساس گفته می شود در آخر زمان، روح القدس حکومت خود را بنا خواهد نهاد. در زبان آلمانی به این طرز فکر می گویند حکومت رایش سوم (Drittes Reich) البته این کلمه در فرهنگ سیاسی آلمان، بوسیله ناسیونال سوسیالیستها و پس از آن توسط هیتلر و به تبع آن ، نازی ها مورد استفاده قرار می گرفت تا بر اعتقادات مذهبی مردم اثر گذاشته و به آنها القا کنند که حکومت ما(نازی ها)، آخرین حکومت مورد تأیید روح القدس است. البته بعد از تثبیت قدرت هیتلر در آلمان، استفاده از اصطلاح رایش سوم بدست فراموشی سپرده شد.
در هر دو مذهب شیعه و سنی نیز، اعتقاد به یک پیشوایی که در آخر زمان خواهد آمد و حکومتی را تحت یک عدالت کامل برقرار خواهد ساخت وجود دارد. گرچه سنی ها برعکس شیعیان سیاسی، این امر را چندان پررنگ نمی کنند. در ادبیات الهیاتی جهانبینی غنی هندو، مسئله کمی عمیق تر بیان می شود. برای مثال در باهاگاواد گیتا، کتاب مقدس هندوها آمده است: " مظهرات کامل حق لازم نیست که حتمن در هندوستان ظهور یابند، نامشان کریشنا باشد و به زبان سانسکریت صحبت کنند. "
در مقاله ای به نام « تقدیم به بشریت - نظم نوین جهان» که چند ماه پیش پایان یافت و آن را ابتدا در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان و سپس فیلم آن را در کانال یوتیوب سایت انتشار دادیم، دلایل خود را مبنی بر اینکه نظم کنونی جهان دیگر جوابگوی دنیای پرتکاپو و بشدت ماشینیزه و تهی ازعواطف طبیعی شده، نمی باشد را ارائه دادیم، و بنابراین لازم آمده تا با در نظر گرفتن درجه سیرکمال روحی عموم انسانها و خطراتی که این روند را در این دنیای کنونی تهدید می کند، نظم نوینی رقم زده شود تا بر اساس قوانین این نظم جدید، همه انسانها، فارق از نژاد و رنگ و جنسیت و تفکرات دینی یا غیردینی و ملیت، بطور یکسان از منابع و امکاناتی که برای آن در نظر گرفته شده است، سود ببرند. در آنجا بطور عمیقی به روند همه تغییراتی که در ارتباط با ایجاد زمینه رشد روحی، از ایجاد اولین انسانها تا به امروز، در زمین باید به انجام می رسیده است پرداخته ایم.
در این ارتباط، تنها سوالی که برای خود من به عنوان نویسنده آن مقاله تحلیلی و پژوهشی مطرح است آن است که، آیا گذار از نظم پوسیده کنونی به نظمی نوین که یک رخداد اجتناب ناپذیر است، با یک جنگ عظیم دیگر، چیزی به مراتب وحشتناکتر از جنگ دوم جهانی صورت می پذیرد و یا با روندی ملایم تر. فکر می کنم این امر تا حدود زیادی به ما ساکنان این سیاره آبی رنگ بستگی دارد که کدام مسیر را انتخاب کنیم.
با تشکر از حوصله شما در مطالعه این سری مقالات
پایان قسمت پنجم (قسمت آخر)
مطالعه قسمت چهارم
مطالعه قسمت سوم
مطالعه قسمت دوم
مطالعه قسمت اول
.............................................
تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
14.03.2022
زیرنویس ها:
[1] این مذهب یک مکتب پلی تئیسم است که شامل تعداد نه آموزه است . به نظر می آید آموزه دوم یعنی ماکوتو (Makoto) به مفهوم صداقت، در اینجا مورد نظر بوده است.
[2]ویلای ترومن به نام Erlenkamp در منطقه ای در پوتسدام آلمان
D[3]Douglas MacArthur
M[4]Matsumoto Eugene
:منابع
[سند 1]
Farian Sabhani: The Literacy Corps in Pahlavi Iran (1963–1979) – Political, Social and Literary Implications. Ph.D. School of Oriental & African Studies (SOAS) University of London. Lugano 2002, S. 210.
مطالعه مقاله « تقدیم به بشریت - نظم نوین جهان» در سایت پژوهشکده
مشاهده فیلم مقاله « تقدیم به بشریت - نظم نوین جهان» در کانال یوتیوب سایت پژوهشکده
کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان:
idv,adlh , khöhchöd , #dhlnihd lefj Hk-rslj #kül-rslj Hov
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر